مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

بانو

تو را بانو نامیده‌ام

بسیارند از تو بلندتر، بلندتر

بسیارند از تو زلال‌تر، زلال‌تر

بسیارند از تو زیباتر، زیباتر

........................

اما بانو تویی

..........................

از خیابان که می‌گذری

نگاه کسی را به دنبال نمی‌کشانی

کسی تاج بلورینت را نمی‌بیند،

کسی بر فرش سرخ زرین زیر پایت

نگاهی نمی‌افکند.

.............................

و زمانی که پدیدار می‌شوی

تمای رودخانه‌ها به نغمه در می‌آیند

در تن من

زنگ‌ها آسمان را می‌لرزانند

و سرودی جهان را پر می‌کند

تنها تو و من

تنها تو و من، عشق من

به آن گوش می‌سپریم

 

 پابلو نرودا 

 

 


برای تو و بانوی قصه زندگیت ... این رو باور کن که بانوی قصه تو جزو خوشبخت ترین بانوان دنیاست، حتی با اینکه تو در کنارش نیستی.... چون عشقی رو تجربه کرده که خیلی ها هیچ وقت به خواب هم نمی بینند که ازش برخوردار بشوند

اعترافات

"این یگانه تصویری است که از انسان وجود دارد و به احتمال تا ابد همین یک تصویر وجود خواهد دشات. تصویری که دقیقاْ از روی طبیعت کشیده شده و جوهر راستین او را ترسیم کرده است ..." 

 

ژان ژاک روسو 

 

"روسو در این کتاب روح خود را عریان به خوانندگانش نشان می دهد،..." 

 

یادداشت مترجم (مهستی بحرینی)

 

کتاب اعترافات برام خیلی جالب شده .. همیشه از اینکه بتونم در مورد احساساتم حرف بزنم، خیلی حال می کردم، ولی این کتاب انگار کالبدشکافی رفتارها و درونیات یک آدم هست اون هم به صورت آموزشی در دانشکده روانشناسی ... 

 

در ابتدا تصور می کنی کتاب زندگینامه یا اتوبیوگرافی است،‌ولی در ادامه میبینی روسو به دقت در خصوص احوالات و احساسات خود صحبت کرده است. کاری که بسیاری افراداز بیان آن بسیار عاجزند... بسیاری از مردم  در پاسخ به سوالات چطوری؟ یا فلان جریان چطور بود؟ تنها به پاسخ های معمول "خوب بود،‌بد نبود،‌اصلاً خوب بود" و امثالهم و ... اکتفا می‌کنند. در حالیکه در هر لحظه انسان در درون خودش، ملغمه ای از خوشی، غم، شادی، امید، ترس، درد،‌آرامش و ... رو احساس می کنه و بر آینداین حالات هست که منجر به بروز یک رفتار یا بیان یک جمله می شه، ولی ما نمیتونیم اونها رو بیان کنیم،‌چون قادر به تماس واقعی با احساسات درونیمون نیستیم، به همین شکل، وقتی نمیتونیم با آنچه در دلمون می گذره در تماس باشیم،‌ نمی تونیم هیچ کنترلی هم روی اونها و در رنتیجه روی رفتارها و گفتارهامون داشته باشیم 

 

 

 ژان ژاک روسو  در مورد احساساتی که منجر به بروز رفتارهای خاصی در سال های بعد هم شده اشاره می کنه،  

 

"دیدن این رفتار از پدری که کاملاً با محبت و فضیلتش آشنا بودم،‌مرا به اندیشه هایی درباره خودم واداشت،‌اندیشه هایی که در حفظ سلامت نفسم نقشی به سزا ایفا کردند. من از آنها این اصل اخلاقی مهم را ... آموختم  و آن این است که میبایست از موقیعت هایی که وظایفمان را در تقابل با منافعامان قرار می دهد و سودمان را در زیان دیگری میداند،‌بپرهیزیم ... 

 

این اصل اخلاقی که سخت در اعماق قلبم نقش بسته است ... یکی از آن اصولی است که عجیب ترین و احمقانه ترین چهره ها را از من در انظار، و به خصوص در میان آشنایانم ترسیم کرده است. مرا متهم کرده اند که می خواهم غیر عادی باشم و رفتارم با رفتار دیگران متفاوت باشد......"

 

بدون هیچ سانسوری، خودش را تعریف میکند، انگار یک آینه روبروی خودش گذاشته و داره به صورت فیلم مستند در مورد آنچه در آینه می بیند حرف میزند  

  

 

خیلی با این کتاب حال می کنم ... خیلی زیاد

 

کاش ...

کاش دستانت

در گره گیسوانم بند می‌شد

شاید مرا تنها نمی گذاشتی 

کاش در آسمان دلم

اوج می گرفتی

آنگاه که پر گشودی

شاید یکرنگی آسمانم نگاهت را لبریز می نمود 

کاش در اقیانوس کلمات دفترم

لنگرت را بر می کشیدی

و روان می شدی

شاید در تلاطم امواجش

شوریدگی مرا می یافتی 

کاش رودخانه وجودت

در دشت زندگیم جاری می شد

شاید از عطش و بی تابی‌های شبانه ام

اندکی کم می شد 

کاش رویای بودنت

تنها حقیقت زندگی من بود

که چون آب حیات

مرا سرمست از زندگی می نمود 

 

فاطمه

خدایا ...

خدایا .. امشب بعد از چندین ماه رمضون اومدمم باهات حرف بزنم، اون هم پای بلاگ اسکای 

 

می خوام باهات حرف زنم، نه قرآن سر می گیرم، نه جوشن می خونم 

 

فقط میخوام حرف بزنم ... می خوام بگم میدونی چقدر دل آدم ها داغونه، میدونی هممون گیر کرده ایم،  خودت یه حرکتی بزن دیگه

 

خدایا خودت بیا بغلم کن، بیا پایین، بشین کنار ما،  

 

 

خدایا تو خودت میبینی من چی کارا کردم، می دونی من با چی درگیرم، خودت کمکم کن .. کمک کن عین "گاو نه من شیر ده" نباشم .. من خودتو می خوام، خدایا من مستقیم خودتو می خوام، بی واسطه، بی واسطه، خدایا بیا کنار من هم بشین چایی بنوش،  یعنی من از ابی کمترم؟ چی میشه؟  

 

 

خدایا اینجا چند نفر دیگه هستن که خیلی فوق العاده اند .. هرچی خوبی برای خودم خواستم، برای اونها هم می خوام .. چون عین خودم باحالند ...خدایا .. خدایا .. خدایا ... 

 

خدایا من چند تا عرض مادی هم دارم ..لطفاً کل پولی که از مجتبی طلب دارم تا آخر شهریور بهم بده، خدایا اپلای کردن رو برای من راحت کن می دونی من خیلی تنبلم، یه جوری ردیفش کن که بشه ... من نمیدونم دیگه، خدایا یه ماشین هم تو بانک سامان برنده بشم، یه برنامه سفر هم واسه ما جور کن .. همین ها دیگه فعلاً 

 

خدایا سلامتی یادم رفته بود .. سلامتی رو بزار قبل از همه، اولویتش از همه چیز مهم تره