مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

کاری ازم بر نمی آد!!!!

یکی از  آدم های عزیز تر از جانم

حالش این روزا خیلی بده

چون اولین سالگرد فوت پدرشه

چون دلش بدجوری تنگه


هرکاری که بلد بودم کردم که از غمش کم بشه

ولی حجم غم و تنهاییش به قدری بزرگه

که من توش گم هستم


دوست دارم برم در آغوشش بگیرم

بهش بگم درکش می کنم،

حالش رو، دلتنگی و غمش رو


دلم می خواد واسش کاری کنم که یه خورده غمش کمتر بشه

ولی خب خودش دلش می خواد تنها باشه



خلاصه اینکه حس ناتوانی دارم، دلتنگی، غم ...

روایت جدید از دردهایم

بحران هویت هفته گذشته سپری شد

بحران که همیشه هست، ولی بعضی بحران ها بدجور آدم رو با سر زمین میزنه

این هفته آسمان زندگی کمی باز تر شده و افتاب کمرنگ پاییز خودش رو به رخ می کشه


آدم خوبه که با خودش روراست باشه

2 ماه گذشته، 2 ماه پر تلاطمی بوده اند واسه من!!!

می تونم به خودم بگم، این ها هم می گذره، ولی الان اصلن دلم نمیخواد

این تلاطم ها به سادگی بگذره


دلم می خواد ازشون یاد بگیرم

چون کلی نکته و درس برای یاد گرفتن دارم

چون کلی چیزاها رو باید ترمیم کنم، مسائلی که اگر الان حل نشن

چند وقت دیگه دوباره خفت یقه منو می چسبن و زندگیم رو به هم میریزن


قصه، قصه استاندارد و عالی بودن و کمال گرایی نیست

قصه آرامش داشتن و دوست داشتن خودمه

قصه اینکه واسه هر چیزی، خودت رو سرزنش نکنی

خودت رو مقصر ندونی

برای خودت حق قائل بشی

حتی حق اشتباه کردن


اینکه هرکس ناراحت بود به خودت نگی:

نکنه من کاری کردم؟ نکنه من حرفی زدم؟ نکنه آسایشش رو به هم زدم

نکنه از من ناراحته؟ نکنه من انتظارش رو برآورده نکردم؟

این وظیفه منه، این اصل یه رابطه است که من همواره نگرانش باشم

همیشه به فکرشون باشم، و اگر اون ناراحته، پس تقصیر منه


خلاصه قصه من، قصه دوست داشتنه

ولی دوست داشتن خودم، نه دیگران


2 ساله دارم جدی رو این قضیه کار می کنم

فکر می کردم خیلی خوب شده ام و البته هم تغییراتی کرده ام

ولی با این حال هنوز این مشکل نهادینه در من

توی روزای سخت، می زنه بیرون و سیلی های محکم می زنه به صورتم

درد این سیلی هاست که تنم رو به درد می آره و اشکام رو سرازیر می کنه


بدون سانسور!!!

امروز از اون روزاست که داغونم

که لهم

که خرابم

که دلم می خواد همین الان بمیرم

تا دیگه زندگی نکنم



زندگی که چه عرض کنم

زنده مانی به جای زندگانی!!!!



واقعاً این انصافه

که واسه هوس دو نفر در یک موقعیت

یا خودخواهی مطلقشون برای پر کردن اوقات بیکاریشون یا حتی خلاء های زندگیشون

به دنیا بیایی، بدون اینکه خودت بخوای

بعد هم ازت انتظار داشته باشند که

یه سری استاندادرهای دهن سرویس کن مثل اخلاقیات و انسانیت و وجدان و ... رو

به نحو احسن در زندگیی که پر از عقده و حقارت و وسوسه و ... پیاده کنی

و اگر این جوری نباشی

مزخرفی، آشغالی، منحرفی، بی وجدانی و ...


اگر شانس داشته باشی

یه ننه بابای پولدار سالم خوشحال امیدوار داری

احتمالاً هم باهوشی، هم خوشگل، هم خوش تیپ، هم EQ ات بالاست

و زندگیت روی روال پیش میره و تو نیاز نیست خیلی کار خاصی بکنی


ولی اگر شانس نداشته باشی

توی یه خانواده معمولی یا کلی دغدغه و فشار به دنیا می آیی

که احتمالاً نه پول داری، نه موقعیت آن چنانی

باید تا آخر عمرت سگ دو بزنی که نمیری

با یه عالمه آرزو و هدف و ارمان برآورده نشده

و یه عالمه سوال بی جواب تا آخر زندگیت


اگر شانست تخمی باشه که دیگه معلومه

ننه بابای معتادی، مریض جنسیی، کشورهای اشغال شده در  جنگ های جهانی

یا داغون ترین مناطق روی زمین نصیبت میشه و

در بهترین حالت یه عالمه درد و مرض روانی مثل خود کم بینی و حقارت و ...

پایه های شخصیتت رو شکل می دن و در بدترین حالت

اسکیزوفرنی و توهم و هذیان و .. خواهی داشت که د رنهایت

می گیرن می کننت تو زندان یا اعدامت می کنن یا از خماری می میری

یا تو نزاغ خیابونی کشته میشی ..

خلاصه یه چیزی تو همین مایه ها



چرا واقعاً؟

چرا می زایید؟ کی ازتون خواسته که به دنیا بیاریدش؟

نکنه انتقام به دنیا اومدن خودتون رو از یکی دیگه می گیرید

خیلی آدم حسابی هستین، برین این همه بچه های بی سرپرست رو بزرگ کنین

چرا یکی دیگه به همه آواره های این عالم اضافه می کنید؟


همه ما آواره ایم .. همه درگیر یه عالمه چرا و چطور؟

همه دنبال هدف و ایدئولوژی

آخر سر هم تپ!!! می افتیم تو قبر و می میریم

بدون هرگونه خاصیت


خلاصه اینکه از بدبخت کردن آدم ها بکشید بیرون!!!!!

از بزرگ کردن این قوم سرگردون و حیرون بکشید بیرون!!!!


از آدم کردن و نصیحت کردن اونهایی هم که هستند بکشید بیرون!!!

خودتون زاییدین، خودتون هم برید توی جلدش و جاش زندگی کنید و دهنتون سرویس بشه 

اگر هم نمی تونید،پای هرچی بدبختی هم استرس و فشار روانی و جسمی هم که براتون به بار می آره بشینین

گُه می خورید نصیحت می کنید و انتظار دارین ازش سر به راه و صالح و عاقل و بالغ زندگی کنه!!!!



از همه متنفرم!



امروز از اون روزاست که با خودم  و دنیا رو راستم!!!!