مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

رقصنده در باد

جمعه شب زیر نور کمرنگ سالن و صدای بلند موزیک

زنان و مردانی رو دیدم که آزاد و رها!!! می رقصیدند

رقصی که همیشه دیده بودم، دلبرانه و پر تب و تاب!!!

ولی این بار برای اولین بار در عمرم

زنانگی و مردانگی زیبا، خالص و ناب رو 

توی تک تک حرکاتشون، تکون های دست و پا و سر و گردنشون می دیدم

به قدری ناب و زیبا، خودانگیخته و پر شور بود که هیچ حسی از اروتیک رو بر نمی انگیخت

....

مسحور این رقص شدم

مردانی که فارغ از هر نسبتی با زنانی رهااا می رقصیدند،

در اوج شور و شعف بودند

همه فارغ از تمام چارچوب ها

عاشقانه با هم می رقصیدند،

عشقی که از خلوص رابطه و دوستی بر می آمد..


هنوز هم اون پیچ و تاب موها و دستها و بدنها کنار هم رو

پیش خودم تصور می کنم و لذت می برم


لذتی ناب و اصیل و انسانی

نظرات 2 + ارسال نظر
دکتر دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 21:40

رقص ؟ سالن ؟ موزیک ؟ پارتی؟ شیب ؟ بام ؟

دکتر چیه؟ موسیقی و رقص و پایکوبی به من نمی آد؟؟ :)))

بهارک دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 23:12

امیدوارم شیرین ترین لحظه ها همیشه پیش روت باشه.

مرسی بهارکم .. ایشالا برای همه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد