مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

من آمده ام .... وای وای

به به ... سلام به روی ماه همه ... خوبید؟ من خوبم ... خیلی خیلی بهترم ... اتفاقات تلخ و سخت گذشتند ..هرچند که جای زخم زیادی باقی مونده ولی دیگه درد ندارم .. پاهی فقط جای زخم می سوزه که این هم یادگاریه دیگه .... سوزشش اذیتم نمیکنه 

 

امروز که دارم براتون می نویسم ..دومین روزه که دارم می آم سر کار جدید!!!!! همون جایی که دوست داشتم .... هرچند که مسئولیتش برام زیاده ولی خیلی خوشحالم ...  

 

اینترنت چرا اینجوری شده؟ سرعت که پایینه ..ایمیل هم که نمیشه چک کرد ..این چه وضعشه؟ مگه خبریه؟ 

 

راستتتتتیییی ...رفتم کیش!!!! 3 روز و 2 شب همش ... ولی خیلی خوش گذشت. کیش عالی بود ... هوا محشر بود .. با خواهرم و دوستش رفتم . البته اونها 2 روز قبل من رفته بودند. من دیر اقدام کردم برای تور، هم گرون شد هم کوتاه ولی همین هم غنیمت بود .... خلاصه اینکه جای همه خالی ...  

 

این چند وقت که خونه بودم، به خصوص این یک ماه آخر، برام خیلی خوب بود. یه کم آرامش پیدا کردم. یه کم دعواهام با خودم کم شد. البته هنوز مناقشات ادامه داره ولی موضوع مناقشات مشخص شده اند .... 

 

از این به بعد دوباره بهتون سر میزنم. دوستتون دارم

نظرات 11 + ارسال نظر
سعید... دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:10 http://mypretyworld.blogsky.com/

مواظب خودت باش

I do my best

پیانیست دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:51 http://baharakmv21.blogsky.com

سلام. خوش اومدی. بازگشت پیروزمندانه ای بود. تبریک میگم.

ممنون ... به خاک وطن برگشته ام .. آزاده سر فراز .. نگارنده ..

سماء سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 00:02 http://saamaa.persianblog.ir

سسسسسسسسسسسسسسسسسسلام...
مهربونه من برگشته!


کیش بودی؟؟؟با بندرعباس چقدر فاصله داره؟میدونی که؟ کمه نه؟؟ یادت بیارم؟؟؟

خوشحالم که خوبی میدونم میدونی که چقدر حالت برام مهمه...

همیشه باش...
خوشحالم که خودت شدی...

عزیز دلم .. 2 روز و 2 شب دیگه چی هست؟ من باید بیام مستقیم خود بندر ... اینجوری نصفه نیمه نمی خوام ... خدا رو چه دیدی .. شاید عید میسر شد

تو مهربونی .. تو خوبی ...

مترجم دردها سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 00:32 http://fenap.blogsky.com

به به !

آبجی می گفتی برنامه خیر مقدم را آماده می کردیم !
به پیشواز می آمدیم!

اخه این مدلی می آیی ما را شگفت زده می کنی،ما دیگر چطوری حق مطلب رو ادا کنیم؟

...

آبجی امیدوارم حالا که اومدی بنویسی و دوباره انواع غیبت های کبریو سغری نداشته باشی!

ای بابا!!!! این حرفا چیه؟ شرمنده می فرمائید. ... یه گاو کشتن بود دیگه .. نخواستم شلوغ پلوغش کنم ... سعی می کنم که بنویسم ... نسبتاً بیشتر از قبل .. خوبه؟

ن.د.ا سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 17:01 http://bluesky1.persianblog.ir

ما هم دوستت داریم. I Love U

مرسی عزیز دلم

محمد چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:35 http://www.sabz.parsiblog.com

سلام
خبرهای بسیار خوب و امیدوار کننده ای بود. امیدوارم روند بهبودی اوضاع به همین شکل ادامه پیدا کنه...

خودم هم امیدوارم

قوری جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 16:15 http://www.ghoori.blogsky.com

وای مادر
هم ناز بنیاد کند هم عشق فریاد کند
اون هم توامان با هم!

عاشقتم عزیزم

شما فریاد عشق رو از کجا شنیدی؟ در ضمن ما کجا ناز کردیم؟ خانم چرا حرف در می آری؟ چرا اذهان عمومی رو تشویش می کنی؟

منیره شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:54 http://rishi.persianblog.ir/

خانوم خانوما ! دختر دخترا ! بگو الان ما چی نثار کنیم که این همه خوشی به ما هدیه دادی ؟

جای زخم رو نگهدار جانان من !
برای همیشه لازمت میشه .
اگر بدانی چقدر کامنتی که برام نوشتی امیدوارم کرد .
امید ...
میشناسیش نه ؟
جوجه ی ققنوس اسمش امیده .
میسوزه و خاکستر میشه
دوباره زاده میشه
امید از خاکستر .
تولدت مبارک

سلام به روی ماهت جونیییییی

آره. امیدوارم. باور نمی کردم بتونم از خاکستر دوباره بلند بشم. تو که می دونی .... مثل همیشه خیلی می خوامت

ببخشید اگر اون چند وقت ناراحتت کردم

آدمک شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 http://www.nightthoughts.persianblog.ir

سلللللام !

کجایی شما؟ شمال، کیش. خلاصه همه جا هستی غیر از پیش ما. ما یادت رو پیش خودمون داریم. جای نگرانی نیست.

خوشحالم که برگشتی و خیلی خیلی بهتری.

کار جدید هم مبارک.

قول دادی دیگه. از این به بعد سر می زنی و مرتب می نویسی. قبول؟

به به .. برادر حکیم

خوبی؟ ممنون که به یاد من هستید. باشه سر می زنم. تو هم خودت کلی کم پیدایی ها

کارینو شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:47

سلام به روی ماهت نگارنده عزیز

خوشحالم که باز اومدی ومینویسی و بهت تبریک میگم که اینهمه دوست مهربون داری که منتظر برگشتنت بودند

نگارنده از اینکه خوشحالی خوشحالم. از اینکه از کارت راضی هستی بیشتر و از اینکه دعواهات با خودت کمتر شده بی نهایت

رو به جانب دریا بنشین...

عزیز دلم ...دلم واسه همه تنگ شده بود

رو به جانب جاده نشسته ام .. ولی افق بازتر شده این روزا ... خدا رو شکر

دوستت دارم یه عالمه

آدمک چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 http://www.nightthoughts.persianblog.ir

ما که متاسفانه درگیر پیدا کردن کار و آماده کردن پرزنتیشن ها برای دانشگاه و ... هستیم. ببخشید دیگه. ولی خدمت می رسیم.

خدمت از ماست ... من خوشحال میشم وسط همه سر شلوغی هات دلت برای من هم تنگ بشه و سر بزنی ..ایشالا همه چیز به خوبی پیش بره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد