مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

دلنوشته 2

امسال پنجشنبه ها رو خییییلی دوست دارم. بعد از 6 سال کار کردن اولین سالی هست که پنجشنه ها نمی رم سر کار . کاوه هم که خونه نیست می تونم تا ساعت 5:15 همه اش رو به بطالت بگذرونم 

 

البته اونقدر ذوق دارم که تنها کاری که می کنم اینه که صبح ها تا ساعت 10 می خوابم. بعدش که بیدار می شم کلی کار می کنم، البته همیشه یه چند تا کار باقی می مونه ها . ولی باز هم خوبه.؛ 

 

این چند روز باید روی فایل ارائه پایان نامه کار کنم که این هم تموم بشه ما دفاع کنیم من خیالم از فوق لیسانس راحت بشه. البته در تمام 12 سال مدرسه و 5 سال لیسانس و 3 سال فوق، این 3 سال آخر و به خصوص پایان نامه واقعاً دلچسب بودن. 

 

موضوع پایان نامه بود" مطالعه ای بر سرمایه معنوی و بررسی تأثیر آن بر مدیریت استراتژیک کسب و کارها، مورد کاوی شرکت ......" شرکت خودمون. آخه من و هم پروژه ای همکار هم هستیم. در واقع اون مدیر عامل شرکته. خیلی موضوع جالبی بود. 

 

موضوع، از کلاس خودشناسی یکی از استادها - که الان استاد راهنمای ما هستند - که خودش همینجوری تو دانشکده برگزار می کنه شروع شد و الان برای من شده سبک زندگی .. هرچند که الان فقط دارم یاد می گیرم، ولی خیلی برام حیاتی شده 

 

سرمایه معنوی اسم خیلی دلچسبی نیست اگر لغت معنوی رو معادل مذهبی در نظر بگیریم، ولی در واقع معادل کلمه Spiritual است. 

 

تئوری اولیه ما این بود که شرکت هایی که این نوع سرمایه رو دارند، منظور هر شرکت هر کسب و کاری هست، حتی اگر یه ماست فروشی باشه توی یه روستا، پایدار خواهند بود و به سود آوری می رسند و در عین حال برای تمام ذینفعان شون مفید و موثر هستند. البته ذینفعان فقط سهامدار ها نیستند. بلکه منظور کارمندان، شرکت های طرف قرارداد، حتی کل جامعه و کل کره زمین است. 

 

البته این مفهوم یه طیفه .. یعنی حالت 0 یا 100 نداره که یگیم کسی spiritual هست یا اصلاً نیست. ولی هرچی بیشتر باشی کمتر اشتباه می کنی، ضرر می بینی و ضرر می زنی 

 

 البته اساساً این مفهوم توی ادبیات مدیریت در دنیا خیلی جدیده و هنوز خیلی باید روش کار کردن، ولی من با همین اطلاعات اولیه خودم، وقتی شرکت رو بررسی کردیم، لمس کردم که اغلب اشتباهات ما از چی نشأت می گیره 

 

به طور خلاصه، سرمایه معنوی معادل است با نبودن EGO. خود EGO یعنی اینکه وجود من، دانش من، وقت من، درک من و یا هر خصوصیت دیگری از من نسبت به تو یا دیگران برتر است.

 

بقیه اش باشه برای دفعات بعد. من خیلی چیزی در چنته ندارم که همه اش رو یه دفعه رو کنم. بعداً کم می یارم

نظرات 6 + ارسال نظر
آناکارنینا جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 http://www.anacarnina.blogsky.com/

جالب بود. مفاهیم جدید مدیریت را دوست دارم. گویا همکارو هم رشته ایم !

سلام شاهکار تولستوی

نمی دونم... شاید باشیم.. من تو شرکت خودمون از تصمیم گیری برای استراتژی های بازاریابی تا چایی آوردن برای مهمون ها همه کار می کنم .. حالا بگید همکار من هستید؟

پسته یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:09


خیلی جالب بود. دوست دارم بیشتر و البته با جزئیات تر بدونم تا بتونم ازش استفاده کنم.

سلام

چشم بقیه اش رو هم با جزئیات بیشتر می نویسم. البته از الان از شمادعوت می کنم برای جلسه دفاع ما تشریف بیاورید، البته اگر بتونم فایل دفاع رو تموم کنم

داستان تکراری یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:29 http://baharakmv2.blogfa.com

سلام. واقعا اگر دعوتتون کنم میایید؟ یه جشنواره امیری خوانی تو زیر آب هست. البته نمیدونم چه زمانیه. بهتون میگم. اگر تونستین بیایین. دختر من امیری خونی میکنه. پسرم هم فقط ای جان ای جان رو بلده و میخونه و کلی تشویق میگیره...

سلام

آره. بهم خبر ده، خیلی دوست دارم بیام. زیر آب هم دور نیست نزدیکه ... اگر آخر هفته باشه هماهنگ می کنیم. من منتظر خبرت هستم. بهم ایمیل بزن
someone_fa@yahoo.com
راستی من عاشق لالایی های مازنی هستم. cd یا نوار خاصی سراغ داری برم بخرم؟

بید مجنون دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 00:12 http://fenap.blogsky.com

انصافا من هر چقدر تلاش کردم چیزی به ذهنم نرسید کامنت کنم.شما از ما قبول کن که خواند و چیزی به ذهنش نرسید!

:))))

بابا بیخیال!!!! این چیزی که من گفتم و شروع کردم به نوشتنش،‌6 ماه طول کشید توی ذهن من نشست، من تا 1 ماه اول فقط بهش فکر کردم، شما حتی اگر دوست داری بهش فکر هم نکن. هروقت حرفت اومد بیا بگو، فقط صریح بگو و مستقیم.

راستی آقای محمد رضا!!!! خدا بهت عمر با عزت بده... دلیلش رو بعداً بهت میگم

میله بدون پرچم یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:55

سلام
یک کمی به مفهوم سرمایه اجتماعی نزدیک نیست؟
شاخص های سنجش اون چه چیزهاییست؟
..................
اما در باب توضیحات ذیل نام وبلاگ!
فکر نمی کنی با نوشتن این جمله تیر خلاص رو به مغز پیرمردهایی چون ما می زنی سی سال که اصل جوانیست و اگر غیر از این احساس رو داشتید اشتباه بود... شما که اینو بگید امثال من باید بریم فردا اول وقت (آهان فردا کار دارم پس فردا اول وقت!) سنگ قبر سفارش بدیم
ولی خوب از شوخی گذشته خیلی عالیه که چنین حسی دارید چون کم نیستند هم سن و سالانی که در این سن هم احساس پیری می کنند...
شاد و سرزنده و پایدار باشید

سلام خوش اومدید

والا خیییییییلی به بحث سرمایه اجتماعی نزدیک است. در واقع تفکیک کردنش خیلی سخته و یکی از سوال هایی بود که توی دفاع ازمون پرسیدند.
شاخص های سنجشش عبارتند از:
1- خودآگاهی
2- تغییر چارچوب ذهنی
3- خودانگیختگی
4- ارزش محوری و چشم انداز محوری
5- کل نگری
6- دگر خواهی
7-احترام به تفاوتها
8-استقلال رأی
9- استقبال از چالش ها
10 - طرح سوالات بنیادین
11- فروتنی
12- احساس رسالت

مقاله ام که در بیاد براتون می فرستم که بخونید

-------------------------------------------------
در مورد سن که مشخص است برای بانوان ایرانی 30 سال پا گذاشتن به دروازه پیری است (از نظر روانی این عقیده رو دارند) ولی بیشتر بهانه ایسن برای تکرار و شنیدن خودم

میله بدون پرچم یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:43

سلام مجدد
بله واقعاً نزدیک است
خوشحال میشوم بخوانم مقاله را
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد