مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

اعتیاد

اوائل تفریحی بود 

روزایی که جمع بودیم 

وقتی اوضاع خوب بود 

وقتی غم کم بود 

 

 

اوائل من میرفتم سراغش 

هر وقت که دلم می خواست 

نه هروقت که اون می خواست

کم کم ازش خوشم اومد

دوست داشتم هی برم سراغش

دوست داشتم حسش کنم

 

وقتی می رفتم سراغش 

سرم سبک میشد

روحم آروم میشد

انگار که توی تنم جا می گرفت 

 

 

تا اینکه یه روز 

تصمیم گرفتم که بزارمش کنار 

می خواستم به خودم نشون بدم که تفریحی بوده

دیدم گرفتارش شدم 

دیدم که اون منو انتخاب کرده

دیگه تفریحی نبود 

دیگه فقط به خاطر سبکی سرم نبود 

دیگه فقط به خاطر آرامش روحم نبود 

 واسه نفس کشیدنم بود 

برای شاد بودن 

برای زندگی کردن 

برای احساس کردن 

برای احساس شدن 

 

 

فهمیدم معتاد شدم 

 

 

جریان ما شد جریان اون معتاده که ازش پرسیدن چی شد که معتاد شدی؟ 

 گفت فقط روزای تعطیل می کشیدم .. یه دفعه خوردیم به تعطیلات عید ....  

 


پ.ن : چه کس مرا از مهربان شدن تو با من مأیوس می کند؟      

 

 

پ.ن 2: می نویسم تا منفجر کنم 

           نوشتن انفجار است  

 
نظرات 22 + ارسال نظر
پیانیست یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 17:05 http://baharakmv21.blogsky.com

خدا مرگم بده بچه از دست رفت.

خدا نکنه .... ولی بالاخره اتفاق دیگه ..می افته

در ضمن من ننوشتم که ب چی معتاد شدم که ....

سماء دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 http://saamaa.persianblog.ir

اولا" که مامی جونم اجازه نمیده با خانومای ازدواج کرده بگردم!بازم گفتم اشکال نداره...
بعدشم مامانم میگه با آدمای بی معرفت نگرد!بازم گفتم اشکال نداره...
حالا دیگه رفتی واسه من معتاد(!!!!) شدی!!!!!!!!!!
من شرمنده!!!!!!
عزیز دلمی!منم اینروزا هشتم ولی خشتم!
پ.ن1-----> زیر سرش بلند شدن!
میخوام بترکونیآآآآآآ
.
.
.
اینروزا حرفم نمیاد و وقتی میاد اصلا" جدی نمیاد دوست دارم مسخره بازی در بیارم،دوست دارم مسخره باشم!
شاد ببینمت مهربونم.

خب پس یعنی دیگه کامنت هات رو تأیید نکنم ؟ چون مامانت اگر بدونه می آد لابد به من گیر میده تو دختر منو از راه به در کردی

من هم این روزا حرفم نمی آد ...

تو هم بیا یه نقطه بزار بدونم که حالت خوبه ..همین بسه

ن . د. ا دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 http://bluesky1.persianblog.ir

به چی معتاد شدی؟ منم می خوام امتحان کنم. شاید یه چیزایی فراموش کنم.

رجوع کنید به پ.ن 2 .. تابلوئه دیگه ...

ن . د. ا دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:42 http://bluesky1.persianblog.ir

به نوشتن معتاد شدی؟؟؟؟؟؟ اه. اینو که منم دارمم دنبال یه اعتیاد جدید بودم.

اشتباه کدم . پ.ن اول .... دومی رو بیخیال

سماء دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 18:15 http://saamaa.persianblog.ir

چه کس مرا از مهربان شدن تو با من مأیوس می کند؟
تو کامنت اولی اشتباه منظورش رو فهمیده بودم!
و
و
و
نقطه!(من خوبم)

.
.
.

جیک جیک برای جوجه

نازنین دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 18:45 http://zekipedia.net/

سلام دوست خوب
هرکدوم از ما به نوعی به یه چیزی اعتیاد داریم ...

اما اعتیاد تو هرچیزی بده حتی تو کار خیر کردن !!

آره می دونم ..ولی فعلاً معتادم ..

مواظب خودتون باشید من معتادتون نکنم

حسین دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 19:46 http://ho3yn.ir

نوشته ی شما ، انفجار نور بود !

واووو ..این تعریف کلی حال داد ..ما با نوشته های شما به عرش میریم و بر می گردیم . حالا شم اینجوری برای ن مینویسید؟...

کارینو سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:43

بدو بیا بغلم

بیا کمی تو بغلم اروم بگیر دختر خوب

سنگ صبور من بودی دوست مهربون

دوست دارم همیشه محکم ببینمت

من از تو خیلی چیزها یاد گرفرتم و خواهم گرفت


بدو بیا بغلم دوست داری بخواب و دوست داری گریه کن


راستی اعتیاد رو دوسی ندارم چون تازه اعتیادم رو ترک کردم

فکر نکنم هیچ معتادی اعتیاد رو دوست داشته باشه ... ولی وقتی گرفتاری، گرفتاری دیگه ...

و چه تنهاست اگر ماهی کوچک .. دچار آبی دریای بیکران باشد

سماء سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:13 http://saamaa.persianblog.ir

گوشتو بیار نزدیک حرف خصوصی دارم:شنیدم از خوشی افتادی پایین یه ذره زخمی شدی!
مهربونه منی تو!سرحال باش...
دلم برات تنگ شده،غمتو نبینم...
بهم بگو جوجه که بدونم خوبی...

آه افتاده ام ....ولی از قدیم گفتن ...افتادگی آموز اگر طالب فیضی .. حالا گیر ندی منظور این شعر یه چیز دیگه است ها ...

جوجه جان ..اگر تو جوجه ای من کرگدن هستم .. به این سادگی ها از میدون به در نمیرم

منیره سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 14:54

ای انقلابی ! ای دهه ی فجر ! ای انتحار ی ! ببینم خودت محصولش رو می کاری ؟ طالبان عزیز من ! مراقب مافیای بی حیا باش ! سرتو به باد ندن یه وقت ...
طالبانتم

لامصب همش رو خودم کاشتم و داشتم و برداشتم ..حالا هم از تولید به مصرف ..میزنیم به رگ ... دیگه اعتیاد بلای خانمان سوز که میگن همینه دیگه ..

جونیییییییییییییی .... تو عزیز کرده مایی... به هزاران دلیل

عارف سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 14:56 http://zekipedia.net

هر چیزی که زیادی بشه بده !

اعتیاد به نویسندگی رو دوس دارم ، هیچ چیز مانند قلم نمیتونه احساسات آدم رو بیان کنه !



موافقم ... اعتیاد به هیچ چیز خوب نیست .. با این حال اولش آدم نمی فهمه ..بعد کم کم که دیگه نتونستی بکنی می فهمی که معتاد شدی

... سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 15:04

ای آشنای عزیز مهربون ... می دونم ...

سعید... چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 00:04 http://mypretyworld.blogsky.com/

اعتیاد خیلی چیز بدیه ، وابستگی دست و پای ادم رو میبنده ، ولی با این وجود باز هم میشه چیزی رو که بهش معتاد شدی ترک کنی ، اراده میخواد و پشتکار ، کار نشد داره ، فقط کافیه بخوای

من معتاد یه حسم ... دوست ندارم ترکش کنم

سماء چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 http://saamaa.persianblog.ir

هرگز نخورد آب زمینی که بلند است....اینم مابقیش!
نمیگی دل جوجه هزار راه میره!
خوشحالم که خوب میبینمت و صدات سرحال به گوشم میرسه...
بابا اینهمه آدم سالم به کجا رسیدن تو معتاد باش واسه تفریح،اعتیاد هم عالمی داره گول اسمشو نخور که بد در رفته!این نصیحت منه جوجه!عملی کردنش و تصمیم نهایی با خودت مهربونم،راستی ما دربست نوکرتیم...

خودم هم دلم می خواد فعلاً معتاد باقی بمونم ...

امین چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 16:00 http://jeninediroz2.blogsky.com/

اعتیاد از هر نوعش با اگاهی دور باد
اونی که به انتقام فکر میکنه یا حسود هست از مهربانی بیزار هست
موفق باشی

والا چی بگم؟ یه کم پیچیده است ...

خاطرات یک آتش نشان چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 16:21 http://www.firemanney.blogsky.com

سلام
تبریک میگم
اعتیاد
چه لذتی داره
-------------------------------
ممنونم محبت دارین شما

بدجوری می چسبه اعتیاد
------------------------------
قربان شما ..واقعیته .. تعارف نیست

میم چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 17:33 http://chaharshanbegi.blog.com/

من که عاشق این انفجار های اعتیاد آمیزم

اگر بعد از انفجار چیزی باقی نمونه چی؟

رها از چارچوب ها پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 http://peango.persianblog.ir

من به شخصه مرد راه این خطر نیستم
سخته فاطمه
خیلی سخته
حوصله متلاشی شدن ندارم
دوست دارم سریع و سیر کلکم کنده شه

به خدا اگر من کف دست بو کرده بودم که ایییییینجوریه ....

ولی خب دیگه ... از قدیم شاعر گفته: عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

ما هم میگیم:

کو بلا تا بکشم؟
بده تا نامم را جزو عشاق جهان بنویسند

میله بدون پرچم پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 16:31 http://hosseinkarlos.blogsky.com

سلام
ما که هنوز تفریحی حساب می کنیم! دنبال اثباتشم نیستیم!!
اما در باب پ ن یه سری به حافظ زدم:
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش
کار ملک خلاصه با توصیه خاله و عمه و اینا نمی شود به قول امیرکبیر...پس دیگه دهن ما بسته است ...

خداوند حافظ رو برای شما و شما رو برای طرفداران حفظ کند ان شا الله

ما باید فعلاً دست به دامان شمس باشیم برای از رودخانه رد شدن،... یا الله یا الله گفتن هنوز برای ما زوده ...

حسین پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 17:39 http://ho3yn.ir

نمیدونم این بلاگ اسکای چرا اسمایلی گُل نداره

واقعاً هاااا .. می خواین پیشنهاد بدیم به مدیرش؟

یاسمن پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:57

شب که بالا می آید
کابوس در تختم زاده می شود
هر چه هم نور بالا ها از روبه رو بیایند
و هر چه هم سفید ها
که هستند ، نیستند ، هستند ، نیستند
باز هم روشنی پیدایش نمی شود
مرا در میان تو غافلگیر کرده اند
رد سیگارت روی گونه ام می ماسد
... خواب می بینم
خواب می بینم ؟
من بند بازی می کنم
تو سرخ می شوی
گل یا پوچ پاکی و هرزگی
اما لحاف تونل کنار نمی رود
ودیگر در تاریکی حل شده ام
...
دستانت که انگار گریه می کنند
و من ،که انگار قطره قطره می چکم

///yasaman 88

من معتاد یه آدم شدم ....

یاسمن دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:09

این شعر رو به دنبال کابوسی که هر شب و هر شب می دیدم نوشتم.
اینکه تو یه اتاقک شیشه ای شبیه پاسیو با کسی عشق بازی می کنم و تا ابد و ابد آدم دور این شیشه و اتاقک جمع شدن و نگاهم می کنن.
دلیلش هم بماند.
آدم ها معتاد خیلی چیزها می شن، بدترینش اعتیاد به یک انسان دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد