ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
این منظره روبروی خونه ماست .. یه باغ مسکونی مال زرتشتی ها به اسم "رستم باغ" ... هیچ کس حق تعرض به این باغ رو نداره، مثل اموال عمومی هست ..برای همین هم تا حالا تبدیل به برج نشده .... البته وسطاش به آتشکده هم هست ... خلاصه ما که خیلی باهاش حال می کنیم
این هم صندلی منه که روبروی پنجره می شینم و بیرون رو نگاه می کنم و چایی می خورم و آهنگ گوش می دم
وقتی که برف می آد این منظره واقعاً رویایی میشه ...
این روزا زیبایی های زندگی خیلی از ماها کم شده، دلم می خواست هم به خودم یادآوری بشه هم شماها ببینید و شاید مثل من حس خوبش رو بگیرید .. به قول سهراب ..دلخوشی ها کم نیست .. چاره دیگه ای هم داریم؟؟
مامانم زنگ زده: "فردا 21 ام هست ..." می گم: 21 ام چه ماهی؟ چه مناسبتیه؟" میگه:" 21 آبانه .. سالگرد ازدواجتون ... "
88/8/21
سلام مهربون مامانیه من.



چه عجبی، از دستشون در رفته احتمالا ، یادشون رفته بود، لو دادی فاطمه!!!!!!
چه منظرهء قشنگی میتونم حس کنم که چه آرامشی میگیری...!روسری سرت میکنی؟
این عکسارو میذاری اینجا نمیگی مجرد میاد، هوس میکنه!!!
سالگرد ازدواج....
یادت نبود....
چرا؟....
پستت خوشحالم کرد، به حرف اومدی و حوصلت اونقدر سر رفته که داری زیبایی های اطراف خودت رو که هیچوقت ندیدی میبینی!این شگفت انگیزه...
شاد ببینمت مهربونم.
سلام!!!

مجردها بیان واسشون از قسمت های سختش بگم همچین برن که پشت سرشون هم نگاه نکنن .. شما هم فقط هوس مهمون بودن به سرت بزنه کافیه ...
والا اولش اینجوری کات شده نبود ولی انگار خیلی توی وبلاگ عکس مستقیم گذاشتن رسم نیست ... بیشتر هدفم اون فشار دست ها بود..
در مورد حوصله سر رفتن باید بگم که واقعیت اینه که وقت واسه حوصله سر رفتن ندارم ولی آره!!!! قبول دارم امروز خوش اخلاق تر هستم ...
ما هم چاکر شما هستیم حسابی!!!!!
سلا پس از مدت ها
چقدر مناظر قشنگی روبه روی خونتونه...خوشابحالتون...پنجره ی اتاق من هم به پنجره ی اتاق ساختمان روبه رویی باز میشه:))
از حسن توجهتون به سالروز ازدواجتون واقعاً باید تقدیر کردااااااا:)ایشالله همیشه برقرار باشید
عیلک سلام بعد از مدت ها!!!!
خواهش می کنم ... بده یه خانم هست که به شوهرش گیر نمیده سالگرد ازدواجمون رو یادت رفته، واسم چی خریدی؟ چی کار می کنی؟ چی کار نمی کنی؟
آره ... منظره روبرو خیلی خیلی خوبه ... جای دوستان خالی
چه منظره قشنگی را از پنجره داری. مبارک باشه . سالگردتو می گم
ممنونم .. ایشالا یه دونه خوبش قسمتت بشه
هیچکس حق تعرض به این باغ رو نداره

مبارک باشه فاطمه جونم.
ایشالا سالگرد نقره ای و طلایی
:*:*:*
اووووووووه .. مگه قراره چند سال کلاً عر کنیم؟ ... نقره ای طلایی رو بیخیال بابا ....
سلام فاطمه جان
ممنونم که شادی هات رو با ما تقسیم کردی
منم خیلی مریضم دخترُ سرما خوردم در حد سیبری
الاهی درد و بلات بخوره تو سر حسود و بخیل و دشمن .... قربونت قابل شما رو نداره
سلام بر نگارنده
به امید روزی که دیگه از پشت پنجره زیبایی را نظاره گر نباشی
مطمئن باش اگه از پشت پنجره کناره بگیری و بری بیرون
زیبایی رو لمس کنی دیگه پشت پنجره نمی نشینی و نمی نوشی
-------------
تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر ...
سالگرد ازدواجتان مبارک ...
خب این فرق بین یک مرد عمل و یک فرد معمولی است دیگه .... بابت تبریک صمیمانه تون ممنون ...
پس تو هم یه جورایی آبانی هستی ؟ مبارکه عزیزم .
آره ها!!! از این جهت آبانی ام
سلام بر نگارنده دهه چهارم


من عاشق اسم وبلاگتم
از صمیم قلب سالروز ازدواجتون رو تبریک میگم.
لباستون چه نازه
دسته گلتون چه پر انرژِیه
نگارنده عزیز دید پنجره ات خیلی پر صفاست بهم آرامش داد چه حس خوبی داره بشینی اونجا کتاب بخونی
چای بنوشی و یا وقتی بارون و برف میاد از پنجره بیرون رونگاه کنی
لب پنجره به یاد من هم باش
شاد باشی
مرسیییی .. خودم هم دسته گلم رو خیلی دوست دارم ... خیلی پاییزی بود .... ایشالا قسمت بشه یه دفعه ببینمت درست و حسابی آلبوم بهت نشون بدم
برای فرار از همه ناراحتی ها به این پنجره پناه میبرم ... چشم ..به یاد شما هم هستم ...
آبجی خوشحال تو خوشحالی ماست.سالگرد ازدواجت مبارک.انشالله که ایام به کام باشه.هم برای شما و هم برای ما.(حالا داریم دعا می کنیم بذار دسته جمعی دعا کنیم،لطف عبادت به جماعته!)
...
ساعت آقا کاوه جسارتا Q&Q نبود؟ما یه ساعتی از این مدلا داشتیم.تجدید میثاقی باهاش کردیم.
ممنون بابت دعای دسته جمعی ...


چه جالب که "هرکسی از ظن خود شد یار من"
یکی از بچه ها دسته گل و لباس رو میبینه، تو هم ساعت ... ساعت کاوه نمیدونم چیه؟ راستش ما واسه عروسی ساعت نخریدیدم ،این ساعت همینجوریشه و من هم یادم نمی آد چیه ...
تبریک گفته می شود ..
چشمها رو هر روز بشورید
جور دیگر ببینید !
هر روز؟ نمیشه یه روز در میون؟
چشم ... اطاعت امر ...
فاطمه؟
چرا همه بهت میگن نگارنده و من ازین تغییر نام غافل بودم؟
واقعا" چرا؟
من چقدر باید بی مهری های تو رو به جون بخرم آخه؟
فاطمه جونم برات حرفامو فرستادم اگه خوندی بهم خبر بده که خیال جوجه از نظارت یه بزرگتر بر اعمالش راحت بشه.
شاد ببینمت،این آرزوی منه.
اخه دختر جون تو حواست کجاست؟ اسمم و توی وبلاگ همه عوض کردمه ام ..نوشته هام رو هم به اسم نکارنده می نویسم ..تو حواست معلوم نیست کجا جوجه شیطون ... عاشقتم .. خونده ام ..امشب بهت جواب میدم ..ولی بگم من خیلی بزرگتر خوبی برای ای کارا نیستم .. چون هنوز خیلی باد توی کله ام هست
ولی هرچی بلدم بهت می گم عزز دلم .. خیلی می خوامت جوجه!!!!! 

ای واااااااااااااااااااااااااای
تبریک می گممممممممم عزیزم
عکسات چه خوشگله
یهو بگو تو بهشتی دیگه
من ویوی خونمون رو بذارم جدا به این نتیجه می رسی که توبهشتی
عکس عروسیتممممم دلمو آب کرد
حالا ما اگه با کله بخوایم چی کار باید بکنیم؟؟؟
پنجره یا شوهر؟
کدومش خوبش قسمتم بشه؟
ی همراه خوب پشت یه پنجره خوب قسمتت بشه .. حالااین همراه پست سازمانیش شوهر باشه یا هر چیز دیگه فرقی نداره
ای یلدا
منم داشتم به خودم می گفتم چرا این عکسها کامل نیست
ولی یه چیز متوجه شدی؟ همه به همه چیز دقت کردن به جز دستها. که گویا منظور اصلی فاطمه بوده
من یکی که حواسم به مدل لباست بود و دسته گلت. بعدش هم داشتم فکر می کردم چرا اینقدر لباست پوشیده است؟ اون استین دار را خودت روش پوشیدی یا مال لباس بود؟ بعدش این که خودت کلا دوست داشتی لباس عروسیت پوشیده باشه یا سلیقه کاوه هم بوده
من خیلی فضولم نه؟
فشار دستا برام خیلی مهم بود ..وقتی داشم تو عکس ها دنبال یه عکس می گشتم برای این بلاگ، به این عکس که رسیدم برام جالب شد .. انگار یه تلنگر واسه خودم بود
والا اولش عکس کامل گذاشتم ولی وقتی صورت ها باشه، بقیه موارد مورد توجه قرار نمیگیرند ....
اون آستین مال یه کت هست که جدا دوخته شده ... مال لباس نبود .. آخه عروسی ما قسمت های قاطیش خیلی زیاد بود و من هم می خواستم با همه دوستام و اقوام و اینها برقصم (به خصوص عناصر ذکور)، واسه همین کت رو دوختم که راحت باشم و معذب نشم. .. کاوه مسلماً ترجیحش وجود او کت بود ولی شاید اگر خودم مصرانه می خواستم چیزی نمی گفت. ولی اینجوری راحت بودم. اتفاقاً عکس های آتلیه رو بدون کت گرفتم، بعداً ناراحت بودم چرا با کت عکس نگرفتم
عزیز این سوال ها کاملاً سوال ها منطقیی هست که اگر من هم بودم به ذهنم می رسید .. تازه به نظرم تو کم پرسیدی
اگر باز هم سوال هست بپرس
وای که چقدر این ویوی اتاقت شبیه ویوی دفتر منه

منتهاش مال من درخت ها به سمت ریاست منابع بشری هدایت مون می کنه (که ۱۰۰٪ مسلمون هستن)
من دیگه اینقدر دیر رسیدم که هیچ چیزی از عکس عروسی تون باقی نمونده که در موردش فضولی کنم یا سوال بپرسم
ولی یه چیزی بگم:
من تا به حال فکر می کردم مجردی
ریاست منابع بشری همون مدیریت منابع انسانیه؟
نه خیلی هم دیر نرسید، هر سوالی داری بپرس ..واقعاً فکر می ردی مجردم؟ چه جالب ....
سلام
واوووووو
تبریک با تاخیر
یه چیز بی ارتباط میگم واسه خنده!
دقیقاً در اون ایام به دلیل حادثه شغلی رو به موت بودم!! 11/8/88 و سه هفته دراز به دراز...می دونم خوب که چی!!؟ گفتم که همینجوری...
ای وای .. چه روزای خوبی داشتم اون موقع و چه روزای بدی شما داشتید ...
هر چند دیر شه ولی مبارکتون باشه
ممنوووووووووووووووونم
با این منظره با حال که شما دارید نباید هیچ وقت ناراحتی سراغتون بیاد. شاد باشید
ای بابا!!!! برادر جان ...