ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
در رویاهایم
سنجاق به دست
به نزدت می آیم
تا مهربانیت را
به سرم سنجاق کنی
و من ....؛
دل نازکی دخترانه ام را
برایت بازگو کنم
......
هنوز هم مرا در آغوش میگیری؟
فاطمه
چقدر صمیمی
چقدر دوست داشتنی
و چقدر به یاد ماندنی
همیشه ساده
همیشه مهربان
و همیشه عاشقانه ای
ممنوم، بن .. اینقدر یعنی؟
واقعاً دلم تنگه ... احساس می کنم اگر بود خیلی زندگی آسون تر بود
کاش می شد یه چیزی بگم
این همه حرفیه که واسه من مونده .. حرف زدن این موقع ها سخته ....
کسانی که میرن راحتن. فکر ماها رو نمیکنن که تو چه مخمصه هایی گیر میکنیم و راه فرارمون چقدر خطرناک و پر پیچ و خمه. کاش من هم میتونستم تسلیتی بگم یا تسلای خاطرت باشم عزیز دلم. خیلی داغون شدم. برای محبتی که میتونست دنیای چند نفر رو عوض کنه و نیست.
به قول سهراب ....
"و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نورها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم"
عزیزم. چه حس غمگینی اینجا نهفته.
پدر دوست داشتنی و عزیز. روحش شاد.
اما این دختر کوچولو شیرین و ناز دیگه بزرگ شده. با سختیهاش مبارزه کرده. و زندگی شو ساخته.
پدر این دختر نازنین را تنها نگذار. حتی از اون دنیا. مواظبش باش.
دلم بغلش رو میخواد
ذستای بزرگ و گرمش رو ...
آره ..غم دارم .. زیاد
سلام
یادشان گرامی...
یاد اون چراغ گردسوز دوران بمباران و موشک باران هم به خیر...البته نه قسمت بمب و موشکش بلکه اون قسمت جمع شدن جمع خانواده در یک فضای کوچک و گرم و صمیمی و....
آره آره .. چراغ های خاموش و دور هم نشستن .. بدون تلویزیون، موبایل، کامپیوتر، فقط همدیگر رو داشتیم ، ولی داشته هامون خیلی بیشتر از الان بود ...
خواهر من چه بگویم
کاش من هم می توانستم چیزی بگویم
می دونم ... این موقع ها سخته آدم حرف بزنه ... حضور شما موجب تسلی خاطر بازماندگان است ....
فاتیما
شعرت حرف ندارد
این را در ادامه باید می گفتم
به به .. ببین چی شده که تو برای شعر نظر نوشتی .. اون هم تعریف !!!! خوش به حال من
راستی دستت درد نکنه که دیکته "فاطیما" رو عوض کردی به "فاتیما"
فاطمه ام ! تا کی میخوای غصه نداشته هات رو بخوری عزیز دلکم ؟ فدای آرزوهات که اینقده قشنگ مینویسیشون .
چقدر بابات خوشکله فاطمه . قربون دلت برم من . به مامان سلام برسون .
منیره همه این سال ها حرفی از نداشته ها نزم، ولی خسته ام .. دلم می خواد منفجر بشم .... تو که می دونی .... پس تو رو خدا دعوام نکن ....
بابام خیلی قشنگ بود .... ولی من شبیهش نیستم
سلام
چقدر خوبه با عکس میتونیم خاطرات رو ب تصویر بکشیم
همیشه از دیدن عکس های قدیمی لذت میبرم...
موافقم .. با اینکه 27 سال پیش هست ولی کاملاً حس و حالش رو احساس می کنم
من کی باشم تو رو دعوا کنم دختر !! بیجا میکنم !
این آیکون به خودم بود . برای خودت میگم عزیزکم . اگه گفتنش سبکت میکنه که خوبه ... ولی فکر کردن به این همه غصه واقعن سبکت میکنه ؟ اگه آره بگو ... ما که همراهیی به جز خوندن و فهمیدنت از دستمون برنمیاد .
تو فکر کن که من دارم خودمو واست لوس می کنم
.. خدا نکنه یکی پیدا بشه ناز کش باشه
... بی جنبه ها خودشون رو سریع نشون می دن 

تو خوبی، خوبی خوبی، خییییییییییییلی دوستت دارم
در ضمن میخواستم بگم شکل بابات هستی ولی ترسیدم بگی چرا لو میدی ... واسه همین نگفتم . البته مامانتم که ندیدم تا اینجاش به بابا رفتی خوشکله
بزار یه فکس جدید بزارم .. خواهر بیشتر شبیهشه .. ولی کلاً تو و نظرت رو عشقه
[گل]پدر نورآور خونه[گل]
روح همه باباهای مهربون دنیا شاد[گل][گل][گل]
چرا اینجا آیکون گل نداره؟
سلام.از آشناییتون خیلی خوشحالم چون یک دوست همجنس نیاز داشتم که از من بزرگتر باشه و همچنین دقیقا آدمی باشه که از ته دلش هر کاری رو انجام میده پس میتونم امیدوار باشم که فاکتور ها در یک نفر جمع بندی شده....پس میتونم شما رو دوست خودم بدونم فقط و فقط اگه شما هم منو بپذیرید؟
در ضمن نوشته تون عالی بود....
شاد باشید.منتظر جوابتون هستم.
هی وای من ...

به خونه من خوش اومدید ... در خدمتتون هستیم
خانم خانوما من خوشحال میشم یه دوست به جمع دوستانم اضافه بشه، ولی به خاطر بزرگتری انتظار عقل و درایت از من نداشته باشیاااا .....
چه احساس زیبا و لطیفی.
خدا رحمت کنه پدر بزرگوارتون رو. روحشون شاد.
ممنونم .. خدا همه آدم ها رو قرین رحمت کنه .. چه کسانی که رفته اند چه کسانی که زنده اند
از قدیم گفتن
به
راه داره
سلام بر شما
دختر استوار امروز
فاطمه عزیز عکسی که گذاشتید خیلی قشنگه و پر از حس
نگاه ناب پدرانه پدرت و ناز دخترانه تو برای پدر
یادت باشه پدرها همیشه و همه جا به یاد دختراشون هستند
شادباشی گل ناز
می دونم ...ولی بالاخره باید خودمو واسش لوس کنم دیگه
... دلم ناز کشیدنش رو می خواد شدید .....
فاطمه جونم

غصه ای شدم
مهربانیت را
به سرم سنجاق کنی
عزیز دلم ... چشم .. هرکاری از دستم برمی آد انجام می دم که این غصه سبک بشه
فاطمه جان خیلی عکس تاثیر گذاری هست
و متن مختصر و مفید بود
موفق باشی
ممنون امین جان .. لطف داری .... با اینکه 14 سال گذشته ولی انگار هنوز روز اوله که از دست دادمش ...
گلم
خب براش ناز کن
باهاش بلندبلند صحبت کن
براش از اتفاقات روزانه ات بگو
براش بخند
لباس هات رو بهش نشون بده نظرش رو بپرس
یادت باشه پدرت همیشه درکنار توست.
باباها اصولا عاشق دختراشون هستند و دخترا اصولا بابایی
پس ناز کشیدنو دوست دارند و ما دخترها هم ناز کردن رو دوست داریم
راستی غر غر یادت نره
بعضی وقتا باهاش حرف می زنم، بهش غر میزنم، شاکی میشم،
کارینو خودم باور دارم که خیلی وقتا بهم کمک کرده و می کنه ....
یادشان شاد ...
روزها می گذرد ... حادثه ها می آید . یاد خاموشی ها و چراغ های گردسوز و دور هم بودنها به خیر
روزگار کودکی یادش به خیر .
یاد باد آن روزگاران یاد باد ....


فاطمه جان خیلی قشنگه
آدمای که حسشونو میتونن بنویسن آدمای قوی هستن...