ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
چقدر سخته وقتی دوست داری یک عالمه حرف و حس و انرژی رو بریزی بیرون
ولی نمی تونی،
دیروز روز عجیبی بود ......
دیروز زندگی روی سختش رو بهم نشون داد
روزهای سخت زندگی ازتون دور باد...
خوشبختانه با همه روزهای سخت، زندگی قشنگه .. اگه احساس کنی وجودت ارزشمنده، اگه ببینی می تونی مفید باشی، زندگی قشنگه
دخترم اگر تو امتحان اومد بنویس "رجوع شود به آنچه در 24/5/90 بر فاطمه کاشفی گذشت"



همینو بنویسی نمره کامل این سوال رو میگیری .. چون مهم اینه که من یادم نره چه روزای سختی گذشته اند و چه روزای خوشی اومده اند و در تمام روزهای سخت زندگی، چه چیزایی باعث شد دلم به زندگی قرص بشه
عزیزم.
امیدوارم بتونی از پس سختیها بر بیای
همیشه به دعا نیاز دارم
تا به حال از بقیه در این مورد سوال نپرسیدم ولی در مورد خودم موضوع اینه که گاهی اوقات روزهای سخت رو دوست دارم به خصوص وقتی که توی روزهای خوشی بشینی و اون روزهای سخت رو به خاطر بیاری.
یادم نمی آد کجا ولی یه جایی خوندم که خدا هیچ وقت سختی های فراتر از توانایی افراد بهشون نمی ده و هر چقدر که سختی هات بزرگتر باشن یعنی اینکه به نظر خدا به همون اندازه قوی هستی.
نمی دونم درباره دیگران تا چه حد درسته ولی درباره من خیلی درست بوده. یعنی تا به حال با هر سختی که روبرو شدم آخرش من موفق شدم.
ولی با همه این اوصاف مثل خیلی از انسان های دیگه همیشه روزهای آرام و آسون رو بیشتر دوست داشتم و دارم.
روزهای آروم و آسونی رو بعد از یه روز سخت براتون آرزو می کنم
دقیقاً این حرفیه که من همیشه به همه می گم وقتی که احساس می کنن کم آوردن،
من هم اعتقاد دارم آدم ها با ظرفیت کم همون سختی و فشاری رو تحمل می کنند که آدم های با ظرفیت زیاد توی فشارهای شدید اون رو تحمل می کنند
ممنون بابت آرزوی قشنگتون...
سلام
امیدوارم به سلامت گذشته باشد.
و برای روزهای سخت تر آماده تر باشی چون سختی زندگی نسبیه و همیشه روزهای سخت تری هم ممکنه در راه باشه
گذشته،جای زخم فقط مونده،
اون هم فکر نکنم زود خوب بشه
سالهای گذشته به نسبت روزهای آروم تری داشتم
خیلی جالبه .. از وقتی که شروع به نوشتن کردم تعداد روزای سخت خیلی زیاد شده،
امروز یعنی همیشه فردایی هست هرچقدر که روز سخت بی عقربه باشه . امروز و فردات قشنگ
بی عقربه رو خیییییییییلی خوب گفتی منیره جونم
فاطمه جونی بیا یه وبلاگ مخفی بزنیم اشتراکی ... بعد هرچی دلمون خواست بنویسیم توش . فقط خودمون هم بدونیم و خواجه ی شیراز
من موافقم
.. میشه بد و بیراه هم گفت؟
این که بد نیست
مهم اینه که فردا چه رویی می خواد بهمون نشون بده
یا با چه رویی می خواد خودشو نشون بده
به هر حال یکی از این دوتاست!
عزیزم در نهایت اعتماد به نفس فردا هم خودش رو بهمون نشون می ده!!!! شک داری؟
مطمئنی که این روی سختش بوده؟!!![گل][گل][گل]
اصلاً مطمئن نیستم ولی یکی از سخت ترین ها بود .... میشه اینقدر منو نترسونید؟
واقعا فردا روش میشه خودشو به ما نشون بده؟
یعنی تاحالا امتحانش نکردی چقدر روش زیاده؟
سختی و آسانی در کنار همدیگر معنا می یابند !
موافقم ولی غر زدن گاهی تحمل سختی رو آسون تر می کنه ....
چرا یه غر جدید ... ببخشید یه پست جدید نمیذاری یه کم دلمون واشه ؟ به خدا مردم از دلتنگی ... غر بزن دیگه بلا می سر
برای اون وبلاگ مخفی هم یه اساس نامه مینویسیم جانانه فحش های زنانه مجازه ...
نمی تونم ... اصلاً یه جوری هستم ... بابا بیا راش بندازیم یهاسم باحال هم بزاریم، به هیچ کس هم نگیم که این ماها هستیم .. نیکا هم می خواد باشه ها ... الان سر و کله بهارک هم پیدا میشه
سلام
فاطمه جان باور کن من هم اونقدر روزهای پر ماجرایی رو پشت سر گذاشتم که خدا می دونه ولی نمی دونم چرا قلمم خشکیده ...
راستی اگه خواستین رازهاتون رو به همدیگه بگین منم شریک، چند نفری محکمتر می تونیم نگهشون داریم که فاش نشن
میگم این وبلاگ مخفی رو جدی بگیرین جالب میشه ها . اسم های جعلی ...همو نشناسیم هرچی دلمون خواست بگیم
بگذار فکر کنم اصلن چی می خوام بگم ؟ من با اسم خودم میام بابا جعلی حال نمیده
فاطمه جون برای بهارم نوشتم . ولی گمونم اسم جعلی فایده ای نداره بهار هرجور بنویسه من میشناسمش منم هر جور بنویسم شماها منو میشناسین . نیکا هم همینطور . باید رمز دار باشه اگه بخوایم فقط خودمون بدونیم . ولی راستش از الان بگم من خیلی راز ندارم شاید به خاطر رونق وبلاگ برای خودم بسازم . ولی مثلن یه وقتی دلم میخواد با بیحیایی بنویسم که روم نمیشه . همین دو سه تا پست اخری دوتا از دوستا فکر کردن عاشق شدم . خدا مرگم بده . یکی از خیلی مهربونا فکر کرد ممنوعالورودم . خوب شد یه عالمه شو پاک کردم وگرنه بچه ها اینقدر مهربونند که نگران میشن . اونقدر که بد برداشت میکنن. خودمم همینطور شاید وقتی نصفه نیمه مینویسه کسی راز آلودتر از وقتیه که همشو می نویسه . بالاخره روش فکر کن یه روزی ما همو میبینیم . ببین اینقدر زندگیا عوض شده که دیگه کسی تعجب نمیکنه که مثلن منی که اینجا انتظار شوهرم رو میکشم و براش توی وبلاگم مینویسم عاشق یکی دیگه بشم با دوتا بچه . همین دیروز یکی از دوستام به خودش جرات داد بعد از اشتباهش راجع به من رازش رو برام بگه . داشت دق میکرد خودش با داشتن دو تا بچه این اتفاق براش افتاده درکش برام راحت بود خیلی راحت . فقط بهش گفتم دیگه تو وبلاگت ننویس داری خودتو بد جوری لو میدی . تازه همه رو به کیش خویش پنداری . من دلم برای دوستامو شوهرم تنگ شده . ولی خب یه وقتایی ادم دلش میخواد مگوهاشو یه جا بنویسه . همه مون پیش میاد حرفای مگو داشته باشیم . همه ی حرفا عاطفی و عشقی نیست . کاش یه جا اینقدر راحت باشیم که اگرم یه روز همو دیدیم از گفتن حرفامو ن پشیمون نشیم . بهش فکر کن عزیزم .
برات جواب نوشتم خصوصی
آخه زندگی بی تلاطم و راکد و گندیده من چه موردی برای غر میتونه داشته باشه؟ ولی پایه ام که منم از تو زندگیم یه چیزایی در بیارم که راجع بهش غر بزنم و تحمل همه چی رو آسون کنه برام. مشکل کلا اینه: نمیتونم پیانو بزنم. وای چقدر حاد و نفس گیر...
عزیزم همیشه چیزی برای غر زدن پیدا میشه .. فوقش هم تو موضوع کم بیاری بیا برای موضوعات من غر بزن .. من ساپورتت می کنم