مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

سال بهتری بسازیم

روز نو از سال نو ... 

برای خودم و همه آرزو می‌کنم سال بهتری رو‌برای خودمون بسازیم. با تلاش، با استقامت و صبر، با کنترل هیجان‌ها و تصمیم‌گیری‌های منطبق بر منطق و حکم عقل و کمتر سخت‌گیری بابت فروع زندگی... آسون نیست ولی غیر‌ممکن هم نیست ...

چرخش دنیا

- زندگی هرکس یه milestone هایی داره، لحظاتی که دنیا براش در اون لحظه متوقف شده و لحظات بعد از اون انگار از صفر از یه جای دیگه شروع میشه


- آدما برای اینکه ردپاشون توی قلبت و ذهنت موندگار بشه، لازم نیست مدت طولانی کنارت باشند



من هستم و تو و اون ... سه تایی انگار از دنیا جداییم. انگار دنیا داره زیر پامون می چرخه ولی ما سه تا دور اون میز کوچیک و قدیمی، توی اون جیگرکی قدیمی زیر پله نشسته‌ایم و اصلاً نمی‌فهمیم که دنیا داره می چرخه؛ دنیای ما شده اون میز کوچیک و آدمای دورش که شاید فقط چند ساعت با همدیگه‌ایم، ... دودوی مردک چشمامون، برخوردهای سطحی انگشتامون و کلماتی که هیچ وظیفه ای ندارند جز رسوندن صدای من و تو به گوش همدیگه ... چقدر سخت‌ترین بود و چقدر بهترین، چقدر تلخ‌ترین بودند و چقدر شیرین‌ترین ... 

مرثیه ای برای ...

بدون بیان کلمه ای،

فقط نگاه می کرد

بدون هیجان، به دور از سرعت

با آرامش،

با درک تک تک لحظات،

نوازشش می کرد

دست لای موهاش می برد

..

لباس هاش رو در می آورد

انگار که از تن یک جسد لباس خارج ‌می کرد

به تنش دست می کشید

تک تک نقاط پوست لطیفش رو لمس می کرد

انگار دنبال رد دستان خودش روی پوست تنش بود

انگار جنازه عزیزی رو لمس میکرد


تمام مدت نگاهش به چشماش بود

انگار پشت پرده اشک چشمای زن

همه خاطراتش رو می جویید

تک تک لحظات با هم بودن

تک تک هم آغوشی ها

...

نگاهشان ... پر از غم، پر از غم، پر از غم


در روز تولد مرد!!!

هدیه تولد،

آخرین تجربه تنانه!!

بدون رد و‌بدل شدن هیچ کلمه ای

نگاه ها، بغض ها و آه های عمیقشان

مرثیه ای برای «به انتها رساندن» یک عشق!!!!

رقصنده در باد

جمعه شب زیر نور کمرنگ سالن و صدای بلند موزیک

زنان و مردانی رو دیدم که آزاد و رها!!! می رقصیدند

رقصی که همیشه دیده بودم، دلبرانه و پر تب و تاب!!!

ولی این بار برای اولین بار در عمرم

زنانگی و مردانگی زیبا، خالص و ناب رو 

توی تک تک حرکاتشون، تکون های دست و پا و سر و گردنشون می دیدم

به قدری ناب و زیبا، خودانگیخته و پر شور بود که هیچ حسی از اروتیک رو بر نمی انگیخت

....

مسحور این رقص شدم

مردانی که فارغ از هر نسبتی با زنانی رهااا می رقصیدند،

در اوج شور و شعف بودند

همه فارغ از تمام چارچوب ها

عاشقانه با هم می رقصیدند،

عشقی که از خلوص رابطه و دوستی بر می آمد..


هنوز هم اون پیچ و تاب موها و دستها و بدنها کنار هم رو

پیش خودم تصور می کنم و لذت می برم


لذتی ناب و اصیل و انسانی

کار تیمی

دیروز قرار بود یه پروژه ای رو تحویل مشتری (یکی از واحدهای خود ماهان) بدیم

که بره داده هاشو وارد کنه و از سیستم استفاده کنه

تا در صورت تطابق با نیازهاش

برای عملیاتی شدن

وارد سیستم شرکت کنیم


برای اینکه سیستم تحویل بشه

یکی از مهم ترین مرحله ها تست کردن سیستم طراحی شده است

و خب این مرحله یکی از مرحله هاییه که توی ایران برای شرکت های نرم افزاری

اصلاً اولویت لازم رو نداره

ولی توی  تیم ما و با فلسفه مدیر تیم

این کار اهمیتش از تولید بیشتره

وقتمون محدود بود

و من و دوستام که عضو تیم تحلیل هستیم و 

با بچه های تولید همکاری می کنیم

می بایست این کار رو انجام میدادیم.


برای تست کردن هیچ سناریویی نداشتیم

تجربه ای هم برای تست کردن حرفه ای نداشتیم

یه کاری بهمون سپرده شد که نه روشش مشخص بود

نه اینکه ما بهش مسلط بودیم

باید می نشستیم پای سیستم و تمام سوراخ سمبه هاشو رو زیر و رو می کردیم

تا هر خطایی رو استخراج کنیم و قبل از تحویل برطرف بشه


و ... نتیجه عالی بود

سیستم تحویل شد و دارند داده وارد می کنند و به مشکلات اساسی که کار رو متوقف کنه 

یا نتایج اشتباه حاصل بشه بر نخورده اند



توی جلسات گذشته تیم

وقتی برای ما سوال پیش اومد

که چرا ماها که دانش فنی لازم رو نداریم

دارید با تیم تولید ادغام می کنید؟

مدیر ما به ما می گفت: دانش فنی رو می تونید یاد بگیرید

ولی من ازتون می خوام با استفاده از خصوصیات شخصیتیتون

این کار رو انجام بدید!!!

....

بله درست خوندید!!! خصوصیات شخصیتیمون



همیشه پیش خودم فکر کردم، آخه کدوم وجه شخصیت ما؟

ماها یه شباهت هایی داریم به عنوان اعضای یک تیم

ولی دقیقاً چی کار باید بکنیم؟

و مسلماً چون نتیجه خاصی نگرفتم

تصمیم گرفتم کار رو فقط با جان و دل انجام بدم


دیروز وقتی بعد از تحویل دور هم جمع شدیم و داشتیم نتیجه این 10 روز رو 

با هم بررسی می کردیم

تازه برام روشن شد که چرا ریسک شد 

و این کار به ما سپرده شد

که تجربه تخصصی لازم رو چندان نداشتیم


توی این ده روز

ما طبق روال کار خودمون

هرکس هر نکته ای به ذهنش می رسید به دیگران می گفت

هرکس اگر مشکلی داشت

دیگران صمیمانه بهش کمک می کردن

همه حواسشون به همدیگه بود

همه همدیگر رو ساپورت می کردن

و همین باعث شد هیچ نکته ای باقی نمونه


بزرگترین خصوصیت شخصیتی ما توی این تیم

که وجه بزرگ و مشترکی هم از شخصیت ماهاست

برونگرایی و تمایل فراوون به کمک کردن به دیگرانه

این دیگران هم شامل اعضای تیم خودمونه
هم بچه های تیم تولید
هم کاربری که می خواد از این محصول استفاده کنه
این هدف، باعث میشه ناخودآگاه بهترین تلاشمون رو
برای بیرون آوردن خطاها و اشکالات انجام بدیم


ولی از همه چیز مهم تر
تصمیم مدیر تیممون بود
که این کار رو علی رغم عدم تخصصی فنی مناسب
و احتمالاً مخالفت بعضی از بچه های تیم تولید
که خب خودشون رو متخصص نرم افزار میدونند
به ما سپرد


اینجاست که اهمیت وجوه شخصیتی آدم ها
در کاری که می خواهند انجام بدهند
در مقایسه با دانش تخصصیشون
خودش رو نشون میده

مسلماً ما برای تولید محصول الان مناسب نیستیم
چون دانش فنی و تجربه لازم رو نداریم
ولی علاوه بر دانش فنی
یه وجوه دیگه ای هم هست که باید 
حین استخدام و آموزش افراد برای مشاغل مختلف
به آنها هم توجه بسیار نمود.



گذشته از اینها
توی این حدود سه ماهی که اینجا هستم
هر روز از بودن کنار بچه ها لذت میبرم
تیمی کار می کنیم
و می تونیم روی حضور دیگران حساب کنیم
یه صداقت و هماهنگی خوبی بین ما وجود داره
که بیشتر از ناشی از شباهت های رفتاری ماست
تا تجربه کاری مشابه یا شباهت های تحصیلی
چون در واقع تجربه ها وتحصیلاتمون
با هم خیلی متفاوته
و کنار هم قرار گرفتن ما
فقط به دلیل انتخاب مدیرمون بوده
که با شناخت خوبی که از همکاری های گذشته با بعضی از ماها
یا مصاحبه های مفصل با بقیه به دست آورده بود
ماها رو به عنوان اعضای تیم تحلیل کنار هم گذاشته

اوضاع کاریم خوبه
و این خیلی حالم رو خوب می کنه

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دوستتون دارم .. خیلی زیاد