مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

اصلاحیه

شاید نوشتن از اختلاف سر جریان مسافرت و چیزی که در مورد کاوه گفتم درست نبود، شاید هم درست بود. مطمئن نیستم ولی چیزی که نوشتم بدون سانسور بود ... 

 

مهمترین قسمت نوشته قبلی برام، اعتراف به عدم شناخت مناسب بود. حتی شناخت از خودم.  این چند ماه اخیر من شدیداً احساس سردرگمی دارم. این سردرگمی از همین نتیجه است که تازه فهمیده ام خیلی چیزا در مورد خودم نمی دونستم و نمی دونم. خب وقتی خودت رو درست نشناسی مسلماً شناختت از دیگران هم توش شک و شبه هست و همین طور، انتخاب ها هم شاید خیلی درست باشه.  

 

نمی خواستم کاوه رو تخریب کنم. دوست ندارم کسی در موردش قضاوت کنه. .چیزی که نوشتم یه خصوصیت از اون آدمه. مسلماً اگر اون هم یه وبلاگ داشته باشه، کلی خصوصیت از من می تونه بنویسه که خوب نخواهند بود.  هیچ از کدوم از حرفای من و غرغر های من به معنی بد بودن اون نیست. فقط شرایطم و احساساتم رو توصیف می کنم

 

 

کاوه خیلی مرد خوبیه. خیلی صادقه، سالمه، خوش تیپه، خیلی مودب و با سواده. مرد مهربونیه هرچند که ابرازش نمیکنه .... اونقدر خصوصیات خوب داره خیلی طول می کشه بنویسم و به خاطر همین چیزا من واقعاً واقعاً واقعاً دوستش دارم ولی خب روش زندگی ما با هم فرق داره و اینکه تجربه زندگی زیر یک سقف با هیچ تجربه دیگری برابر نیست. سفر، شناخت فامیلی و خانوادگی و ... با زندگی کردن زیر یه سقف خیلی فرق داره. پذیرفتن اون چیزی که من هستم و طرف مقابل من هست (حالا هر کسی باشه فرقی نداره) کار راحتی نیست. من وقتی عاشق کاوه شدم خیال می کردم که خوب شناختمش و در واقع عاشق همینی که هست شده ام. ولی زندگی متأهلی بهم نشون داد که من، هم خودم و انتظاراتم از "همسر" رو خوب نمی دونستم ، هم در شناختم از کاوه کامل نبوده، هم اینکه یک انتظار اشتباه برای خودم ساختم و اون هم این بود که کاوه رو می تونم تو اون چیزایی که دوست دارم تغییر بدم 

 

خودم می دونم اشتباه خیلی بزرگی بود. ولی الان دوگانگی بین دوست داشتن و انتظارات و در عین حال یک عالمه حاشیه دیگه، شده اند خوره روح من. شرایطم رو پذیرفته ام ولی  راه حل پیدا کردن خیلی سخته 

 

دوست داشتم حرفام رو بشنوید. من قصد تخریب هیچ چیز رو ندارم. فقط می خوام حرفام رو بزنم که از فشار خلاص بشم. 

 

کاش کاوه بشنوه و باور کنه که من خیلی دوستش دارم و واقعاً دلم براش می تپه.

 

 

 

نظرات 18 + ارسال نظر
ایمان سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 22:06 http://istgaah.bloghaa.com

این قبیل موضع گیری ها رو از چند نفر دیدم که روزی شاکی به نظر بیان و روز بعد جور دیگری اما خوب این ها واقعیت هاست که روزی زمان خشم ممکنه حرف هایی رو بزنیم که صرفاً از روی عصبانیت و ناراحتیه و روز دیگه با فرو نشستن اون آتش شرایط بهتر میشه .
اما اعتقاد دارم هر دو پست اخیر شما یک کلاس آموزشی،حرف هایی توش هست که به درد خیلیا می خوره...شناخت،زندگی زیر یک سقف،توقع از ازدواج و زندگی مشترک،دید نسبت به زندگی مشتکر،قصد تغییر،قصد اشتراک...
چیزی که مشخصه این خصوصیت خیلی در بین مردم ما دیده میشه که نمی دونن چرا و با چه کسی ازدواج می کنند از این بابت که موقع انتخاب فکر نمی کنند فکر اینکه شرایط تغییر خواهد کرد،کوتاه آمدن هست،نرمی کردن نیاز هست،بخشش و گذشت و فداکاری...مخصوصاً تو سنین ماها که اصلاً بعید می دونم دختران روزگار ما آموزشی در این زمینه دیده باشند همچنین پسران ما....همه فکر می کند زندگی مشترک تفاوت خاصی با قبل نداره فقط یه سری چیزاش آزادتر و راحت تره و الا باید حال طرف رو گرفت،باید خفتش کرد باید باهاش مسابقه داد ...
حرف زیاده اما اگر می تونستم به بسیاری از دوستانم توصیه می کردم این دو پست اخیر رو حتماً بخونند و در موردش فکر کنند و با واقعیت ها آشناتر بشن .

سماء چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 http://saamaa.persianblog.ir

مهربونم...
تو این جا مینویسی که راحت بشی پس این همه برای حرفات مقدمه چینی نکن...
آدمایی که تو رو میشناسن بی شک میتونن نگفته بفهمنت...
پس اینقدر به فکر تخریب کاوه نباش ، اینجا بنویس که روحت و قلبت آروم بگیره نه اینکه به فکر دیدگاه منه خواننده به کاوه باشی...
مطمئنا" من اگر واقعا" دوست تو ام باید بفهمم که تو چه آدمی رو برای زندگیت انتخاب کردی و میفهمم که از درد دل هات نباید قضاوتی علیه شخصیت ناشناختهء کاوه و یا هر کس دیگه ای بکنم...
پس نگران هیچی نباش و راحت و بی پرده بنویس هر چی رو که راحتت میکنه!
خیلی ناراحت شدم که میگی زنگ زدی ولی جواب ندادم!تو رو خدا منو ببخش...
نبودنم رو هر چه سریعتر جبران میکنم، قول میدم.
من خیلی دوست دارم.

منیره چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:07 http://rishi.persianblog.ir/

همه حق داریم زندگی کنیم اونجوری که دلمون میخواد . ولی واقعن هر جوری که دلمون میخواد چه جوریه ؟ خیلی طول کشید تا فهمیدم ... کاش تو خیلی زودتر از من بفهمی .
ولی ...

ولی آرامش امروزم رو با هیچی عوض نمیکنم . هیچ اتفاق خوشایند دیگه ای ... برای اینکه ذره ذره شو ساختم ... خواستم و ساختم .
اما واقعن خواستن چیزی نیست که بشه به کسی توصیه اش کرد
خواستن از درون می جوشه و همراه درده ...
و دل سرچشمه ی درده و درد رو از سر چشمه نوشیدن بس گواراست وقتی بدونی که داری چه مینوشی ...
اما نمیشه نوشیدن درد رو برای کسی تجویز کرد ...
............

اگه نوشتن آرومت میکنه چرا خودتو سرزنش میکنی ؟
بنویس بابا بی خیال

سعید... پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 17:34 http://mypretyworld.blogsky.com/

خیلی خوبه که حرفای دلت رو مینویسی . این کمکت میکنه که سبک بشی. توی مشکلات و سختی های زندگی هیچ کس بیشتر از خود ادم نمیتونه به خودش کمک کنه ، و حالا که مشکل شما دوطرفه است پس خودتون باید بشینید و باهم صحبت کنید و گره زندگیتون رو باز کنید . اصلا شما چرا اومدی اینجا نوشتی ؟ برو حرفات رو به خودش بگو ، بهش بگو که قلبت براش می تپه . بهش بگو که اشتباه کردی . تو برای حل مشکلت قدم بردار ، خدا هم کمکت میکنه

محمد شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 http://www.sabz.parsiblog.com

ازدواج، زندگی مشترک زن و مردی هست که قبلا دیدگاهها و سبک زندگی مختلفی داشتند. کاملا طبیعی هست که این دو نفر در مقاطعی از زندگی مشترکشان این اختلاف دیدگاهها را شاهد خواهند بود. این موضوع حتی در زندگی هایی که با تفاهم و هماهنگی زیاد دو طرف شروع می شود هم وجود دارد. پذیرش این اختلافات هم از اصول اساسی مهارت های زندگی می باشد. یک نکته مهم در این خصوص توجه به نظرها و دیدگاههای مشترک و اصل قرار دادن آن هست. موارد اختلافی هم قرار نیست که انکار بشه بلکه در فرصتی مناسب راجع به آن صحبت و توافقاتی حاصل میشه..

سماء شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 21:17 http://saamaa.persianblog.ir

.

[ بدون نام ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 23:30

قبل از سلام یه عذرخواهی کنم که دیر اومدم بهت سر بزنم

بعدشم یه سلام گرم

بعدشم اینکه از دوپست اخیرت کلی استفاده کردم

در این مورد باهات موفقم که باید خودمون روب شناسیم.. و البته من الان دارم در کلاس های کارینو شناسی شرکت میکنم. یعنی هر روز رفتارهامو کنترل میکنم و خواستههامو برای خودم بازگو میکنم. رفتارهای گذشته ام رو مروز میکنم ...

اینکه از دست کاوه دلخور شدی صد البته که این معنی رونمیده که خواسته باشی تخریبش کنی... عزیزدلم وقتی یه نفر رو دوست داری. خیلی زودتر ازدستش ناراحت میشی چون مهم ترین شخص در زندگیته. چه برسه به این که اون شخص همسرت باشه.

نگارنده عزیز... دلم برات تنگ شده بود... آخیش ... چقدر حرف زدم.. دلم وا شد... راستی یادت رفت خدا رو شکر کنی که همسری خوب داری که دوسش داری که اینقدر وسع مالی داری که میتونی بری سفر .... و یه عالمه شکر خداهای دیگه...

شاد باشیددر کنار هم...

مترجم دردها شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 23:34 http://fenap.blogsky.com

آبجی چند وقتی بود که حسابی روی مخ یکی از دوستانم - که همکارم هم هست - راه می رفتم،تا اینکه یکی از نزدیکانم در آمد و گفت و که بابا تو هم سخت می گیری و فلانی واقعا پسر خوبیه و ...

و بعد که منصفانه نگاه کردم دیدم که راست می گوید و سر اینکه من سر قضیه ای از دست او ناراحت بودم زیادی سخت می گرفتم.

فقط خواستم بگویم شاید تلنگر های افرادی که از بیرون نگاه می کنند سبب شود کمی منصفانه ترنگاه کنیم

میله یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 14:04


سلام

منیره چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 22:26 http://rishi.persianblog.ir/

چطوری دختر ؟

مترجم دردها چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 23:06 http://fenap.blogsky.com

مادرم دختر غیب شده و قصد ژاسخ گویی به کامنت ها را هم ندارد !

سماء جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 15:10 http://saamaa.persianblog.ir

.

کارینو یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 22:27

کوشی؟

چرا نیستی؟
منتظرتما!!!!!!!!!1

الوووووووووو بانوی گرامی

نگارنده عزیزم

نگرانتم بدو بیا ببینم....

ن.د.ا دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 http://bluesky1.persianblog.ir

این مطلب را یه مدت قبل خووندم. اما نشد کامنت بزارم. من هم وقتی به انتقاد از کسانی که دوستشون دارم می پردازم دچار احساسات میشم. همون موقع مظلوم ترین چهره انها میاد تو ذهنم و می گم مگه چکار کرده که این طوری دربارش گفتم؟
خوشحالم که با کسی ازدواج کردی که عاشقشی و می دونم که اونم عاشقته

قوری دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 21:39 http://www.ghoori.blogsky.com

سلام عزیز دلم
دلم بی نهایت برات تنگ شده
دل نوشته ات دلتنگم کرد
سکوت می کنم
چون دلم می خواد بهترین چیزهارو بهت بگم ولی بلد نیستم
ولی خیلی خیلی خیل دوستت دارم

راستی من یلدام

لادن چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 19:50

اولین بار بود که اومدم اینجا. ترسییییییدم. آخه میدونی من هم بعد از 4 سال دوستی و حتی 6 ماه زندگی یواشکی با کسی که عاشقش بودم ازدواج کردم. اونقدر شاد بودم از اون ازدواج و چقدر تحمل همه چیز برام راحت بود. ولی ما با هم فرق داشتیم. اون خیلی خوشگذرون بود و من کمتر. اون خیلی ولخرج بود و من کمتر. اون آدم راحت تری بود و من نبودم. ... خلاصه بعد از 7 سال جدا شدیم. یک ماه اول وحشتناک بود اما بعد به نبودنش عادت کردم. خودم رو توی کار غرق کردم طوری که دیگه بهش فکر نمی کردم. اما همیشه وقتی بهش فکر می کردم اشکم جاری می شد. یک سال و نیم بعد به اصرار خونواده و با یکی از بستگان دور دوباره ازدواج کردم. اشتباه محض. میدونی هیچوقت هیچ زندگی وهیچ عشقی مثل عشق جوونی و عشق اول آدم نمی شه. الان همه اش همسر جدید رو با او مقایسه می کنم. زندگیم الان بد نیست ولی یه چیز گنده کمه اونهم عشقه. فکر میکنم اگر شرایط الان رو با او داشتم از من در دنیا کسی خوشبخت تر نبود.
می دونی دوست من، مواظب بااااش. خیلی مواظب باش که چه چیزهایی واقعا برات ارزشمند هستن. اگر همسرت رو دوست داری واقعا تلاش کن که براش خوب باشی و مطمئن باش اون می فهمه گذست تو رو، محبت تو رو و عشق تو رو. بعد اون هم برای تو گذشت می کنه. هیچوقت از زندگیت زیاد نخواه. برات آرزو میکنم شاد باشی. ببخشید که کامنت گذاشتم . فقط حس کردم یه نفر داره حرفهایی رو میزنه که من چند سال پیش وقتی دلم از همسر سابق می گرفت و اعصابم از داشته ها و نداشته ها بهم میریخت می گفتم و می نوشتم.

سید محمد مهدی صدری چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 16:41 http://siiedmahdi.parsiblog.com/

با سلام و تقدیم احترام؛
زندگی موفق، دو رکن دارد: 1. انتخاب درست 2. یادگیری مهارت‌های زندگی.
گاهی دیده میشود که انتخاب گزینه، نادرست است اما با به کارگیری مهارت‌های زندگی مشترک، محیط خانه گرم و صمیمی می‌ماند.
آرزوی خوشبختی دارم براتون خواهر!

یاسمن پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:47

شیرین نوشتی
و می فهممت
با اینکه شاید باور نداشته باشی که چقدر می شه بفهمم چی می گی و چقدر نزدیک به حس تو
...
زندگی بازی سخت و عجیبیه
بدون پیش داوری زندگی کردن هم خیلی سخته

تو را می خوانند و می کوبند و رد می شوند
بدون اینکه بپرسند: واقعاً حالت چطور است؟
.
.
.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد