مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

دلخوشی ها

این منظره روبروی خونه ماست  .. یه باغ مسکونی مال زرتشتی ها به اسم "رستم باغ" ... هیچ کس حق تعرض به این باغ رو نداره، مثل اموال عمومی هست ..برای همین هم تا حالا تبدیل به برج نشده .... البته وسطاش به آتشکده هم هست ... خلاصه ما که خیلی باهاش حال می کنیم  

 

این هم صندلی منه که روبروی پنجره می شینم و بیرون رو نگاه می کنم و چایی می خورم و آهنگ گوش می دم 

 

  

 

 

 وقتی که برف می آد این منظره واقعاً رویایی میشه ...  

 

 


این روزا زیبایی های زندگی خیلی از ماها کم شده، دلم می خواست هم به خودم یادآوری بشه هم شماها ببینید و شاید مثل من حس خوبش رو بگیرید .. به قول سهراب ..دلخوشی ها کم نیست .. چاره دیگه ای هم داریم؟؟ 

 


مامانم زنگ زده: "فردا 21 ام هست ..." می گم: 21 ام چه ماهی؟ چه مناسبتیه؟" میگه:" 21 آبانه .. سالگرد ازدواجتون ... "

 

  

88/8/21 

  

 

نظرات 19 + ارسال نظر
سماء جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:57 http://saamaa.persianblog.ir

سلام مهربون مامانیه من.
چه عجبی، از دستشون در رفته احتمالا ، یادشون رفته بود، لو دادی فاطمه!!!!!!
چه منظرهء قشنگی میتونم حس کنم که چه آرامشی میگیری...!روسری سرت میکنی؟
این عکسارو میذاری اینجا نمیگی مجرد میاد، هوس میکنه!!!
سالگرد ازدواج....
یادت نبود....
چرا؟....
پستت خوشحالم کرد، به حرف اومدی و حوصلت اونقدر سر رفته که داری زیبایی های اطراف خودت رو که هیچوقت ندیدی میبینی!این شگفت انگیزه...
شاد ببینمت مهربونم.

سلام!!!

مجردها بیان واسشون از قسمت های سختش بگم همچین برن که پشت سرشون هم نگاه نکنن .. شما هم فقط هوس مهمون بودن به سرت بزنه کافیه ...

والا اولش اینجوری کات شده نبود ولی انگار خیلی توی وبلاگ عکس مستقیم گذاشتن رسم نیست ... بیشتر هدفم اون فشار دست ها بود..

در مورد حوصله سر رفتن باید بگم که واقعیت اینه که وقت واسه حوصله سر رفتن ندارم ولی آره!!!! قبول دارم امروز خوش اخلاق تر هستم ...

ما هم چاکر شما هستیم حسابی!!!!!

ایمان جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 21:10 http://istgaah.bloghaa.com

سلا پس از مدت ها
چقدر مناظر قشنگی روبه روی خونتونه...خوشابحالتون...پنجره ی اتاق من هم به پنجره ی اتاق ساختمان روبه رویی باز میشه:))
از حسن توجهتون به سالروز ازدواجتون واقعاً باید تقدیر کردااااااا:)ایشالله همیشه برقرار باشید

عیلک سلام بعد از مدت ها!!!!
خواهش می کنم ... بده یه خانم هست که به شوهرش گیر نمیده سالگرد ازدواجمون رو یادت رفته، واسم چی خریدی؟ چی کار می کنی؟ چی کار نمی کنی؟

آره ... منظره روبرو خیلی خیلی خوبه ... جای دوستان خالی

ن د ا جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 22:28 http://bluesky1.persianblog.ir/

چه منظره قشنگی را از پنجره داری. مبارک باشه . سالگردتو می گم



ممنونم .. ایشالا یه دونه خوبش قسمتت بشه

NiiiiiZ شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 http://taktaazi.blogfa.com

هیچکس حق تعرض به این باغ رو نداره
مبارک باشه فاطمه جونم.
ایشالا سالگرد نقره ای و طلایی

:*:*:*

اووووووووه .. مگه قراره چند سال کلاً عر کنیم؟ ... نقره ای طلایی رو بیخیال بابا ....

رها از چارچوب ها شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 http://peango.persianblog.ir/

سلام فاطمه جان
ممنونم که شادی هات رو با ما تقسیم کردی
منم خیلی مریضم دخترُ سرما خوردم در حد سیبری

الاهی درد و بلات بخوره تو سر حسود و بخیل و دشمن .... قربونت قابل شما رو نداره

خاطرات یک آتش نشان شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:04 http://www.firemanney.blogsky.com

سلام بر نگارنده
به امید روزی که دیگه از پشت پنجره زیبایی را نظاره گر نباشی
مطمئن باش اگه از پشت پنجره کناره بگیری و بری بیرون
زیبایی رو لمس کنی دیگه پشت پنجره نمی نشینی و نمی نوشی
-------------
تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر ...
سالگرد ازدواجتان مبارک ...

خب این فرق بین یک مرد عمل و یک فرد معمولی است دیگه .... بابت تبریک صمیمانه تون ممنون ...

منیره شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:33 http://rishi.persianblog.ir/

پس تو هم یه جورایی آبانی هستی ؟ مبارکه عزیزم .

آره ها!!! از این جهت آبانی ام

کارینو شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 21:15 http://shoele.blogsky.com

سلام بر نگارنده دهه چهارم


من عاشق اسم وبلاگتم

از صمیم قلب سالروز ازدواجتون رو تبریک میگم.

لباستون چه نازه
دسته گلتون چه پر انرژِیه

نگارنده عزیز دید پنجره ات خیلی پر صفاست بهم آرامش داد چه حس خوبی داره بشینی اونجا کتاب بخونی
چای بنوشی و یا وقتی بارون و برف میاد از پنجره بیرون رونگاه کنی

لب پنجره به یاد من هم باش

شاد باشی

مرسیییی .. خودم هم دسته گلم رو خیلی دوست دارم ... خیلی پاییزی بود .... ایشالا قسمت بشه یه دفعه ببینمت درست و حسابی آلبوم بهت نشون بدم

برای فرار از همه ناراحتی ها به این پنجره پناه میبرم ... چشم ..به یاد شما هم هستم ...

مترجم دردها شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 23:35 http://fenap.blogsky.com

آبجی خوشحال تو خوشحالی ماست.سالگرد ازدواجت مبارک.انشالله که ایام به کام باشه.هم برای شما و هم برای ما.(حالا داریم دعا می کنیم بذار دسته جمعی دعا کنیم،لطف عبادت به جماعته!)

...

ساعت آقا کاوه جسارتا Q&Q نبود؟ما یه ساعتی از این مدلا داشتیم.تجدید میثاقی باهاش کردیم.

ممنون بابت دعای دسته جمعی ...

چه جالب که "هرکسی از ظن خود شد یار من"
یکی از بچه ها دسته گل و لباس رو میبینه، تو هم ساعت ... ساعت کاوه نمیدونم چیه؟ راستش ما واسه عروسی ساعت نخریدیدم ،این ساعت همینجوریشه و من هم یادم نمی آد چیه ...

پیانیست یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:54 http://baharakmv21.blogsky.com

..ممنون دوست جون

بارون خورده .. ! یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 http://Baroonkhorde.Blogsky.com

تبریک گفته می شود ..
چشمها رو هر روز بشورید
جور دیگر ببینید !

هر روز؟ نمیشه یه روز در میون؟

چشم ... اطاعت امر ...

سماء یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 16:10 http://saamaa.persianblog.ir

فاطمه؟
چرا همه بهت میگن نگارنده و من ازین تغییر نام غافل بودم؟
واقعا" چرا؟
من چقدر باید بی مهری های تو رو به جون بخرم آخه؟
فاطمه جونم برات حرفامو فرستادم اگه خوندی بهم خبر بده که خیال جوجه از نظارت یه بزرگتر بر اعمالش راحت بشه.
شاد ببینمت،این آرزوی منه.

اخه دختر جون تو حواست کجاست؟ اسمم و توی وبلاگ همه عوض کردمه ام ..نوشته هام رو هم به اسم نکارنده می نویسم ..تو حواست معلوم نیست کجا جوجه شیطون ... عاشقتم .. خونده ام ..امشب بهت جواب میدم ..ولی بگم من خیلی بزرگتر خوبی برای ای کارا نیستم .. چون هنوز خیلی باد توی کله ام هست ولی هرچی بلدم بهت می گم عزز دلم .. خیلی می خوامت جوجه!!!!!

بلندترین یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 23:14 http://www.bolandtarin.blogsky.com/

ای واااااااااااااااااااااااااای
تبریک می گممممممممم عزیزم
عکسات چه خوشگله
یهو بگو تو بهشتی دیگه
من ویوی خونمون رو بذارم جدا به این نتیجه می رسی که توبهشتی
عکس عروسیتممممم دلمو آب کرد
حالا ما اگه با کله بخوایم چی کار باید بکنیم؟؟؟

ن د ا یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 23:52 http://bluesky1.persianblog.ir/

پنجره یا شوهر؟ کدومش خوبش قسمتم بشه؟

ی همراه خوب پشت یه پنجره خوب قسمتت بشه .. حالااین همراه پست سازمانیش شوهر باشه یا هر چیز دیگه فرقی نداره

ن د ا دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 http://bluesky1.persianblog.ir/

ای یلدا
منم داشتم به خودم می گفتم چرا این عکسها کامل نیست
ولی یه چیز متوجه شدی؟ همه به همه چیز دقت کردن به جز دستها. که گویا منظور اصلی فاطمه بوده
من یکی که حواسم به مدل لباست بود و دسته گلت. بعدش هم داشتم فکر می کردم چرا اینقدر لباست پوشیده است؟ اون استین دار را خودت روش پوشیدی یا مال لباس بود؟ بعدش این که خودت کلا دوست داشتی لباس عروسیت پوشیده باشه یا سلیقه کاوه هم بوده
من خیلی فضولم نه؟

فشار دستا برام خیلی مهم بود ..وقتی داشم تو عکس ها دنبال یه عکس می گشتم برای این بلاگ، به این عکس که رسیدم برام جالب شد .. انگار یه تلنگر واسه خودم بود


والا اولش عکس کامل گذاشتم ولی وقتی صورت ها باشه، بقیه موارد مورد توجه قرار نمیگیرند ....

اون آستین مال یه کت هست که جدا دوخته شده ... مال لباس نبود .. آخه عروسی ما قسمت های قاطیش خیلی زیاد بود و من هم می خواستم با همه دوستام و اقوام و اینها برقصم (به خصوص عناصر ذکور)، واسه همین کت رو دوختم که راحت باشم و معذب نشم. .. کاوه مسلماً ترجیحش وجود او کت بود ولی شاید اگر خودم مصرانه می خواستم چیزی نمی گفت. ولی اینجوری راحت بودم. اتفاقاً عکس های آتلیه رو بدون کت گرفتم، بعداً ناراحت بودم چرا با کت عکس نگرفتم


عزیز این سوال ها کاملاً سوال ها منطقیی هست که اگر من هم بودم به ذهنم می رسید .. تازه به نظرم تو کم پرسیدی

اگر باز هم سوال هست بپرس

آدمک دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 http://www.nightthoughts.persianblog.ir

وای که چقدر این ویوی اتاقت شبیه ویوی دفتر منه

منتهاش مال من درخت ها به سمت ریاست منابع بشری هدایت مون می کنه (که ۱۰۰٪ مسلمون هستن)

من دیگه اینقدر دیر رسیدم که هیچ چیزی از عکس عروسی تون باقی نمونده که در موردش فضولی کنم یا سوال بپرسم

ولی یه چیزی بگم:

من تا به حال فکر می کردم مجردی

ریاست منابع بشری همون مدیریت منابع انسانیه؟

نه خیلی هم دیر نرسید، هر سوالی داری بپرس ..واقعاً فکر می ردی مجردم؟ چه جالب ....

میله بدون پرچم چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 15:34

سلام
واوووووو
تبریک با تاخیر
یه چیز بی ارتباط میگم واسه خنده!
دقیقاً در اون ایام به دلیل حادثه شغلی رو به موت بودم!! 11/8/88 و سه هفته دراز به دراز...می دونم خوب که چی!!؟ گفتم که همینجوری...

ای وای .. چه روزای خوبی داشتم اون موقع و چه روزای بدی شما داشتید ...

مریمانه پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:41 http://maryam-tak.blogfa.com

هر چند دیر شه ولی مبارکتون باشه

ممنوووووووووووووووونم

محمد رضا ابراهیمی یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 00:42 http://www.golsaaa.blogfa.com

با این منظره با حال که شما دارید نباید هیچ وقت ناراحتی سراغتون بیاد. شاد باشید

ای بابا!!!! برادر جان ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد