مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

رویای ساده من!!!!!!

سلام ... خیلی وقته ننوشته ام ... نوشتنم نمی آد 

 

اصلاً نمی دونم چی بنویسم. فقط واسه خالی نبودن عریضه اینجا هستم ..... 

 


 

می دونید چی دوست دارم؟ اینکه یه کتاب فروشی داشته باشم 

 

البته کتاب فروشی نه،...... یک "کافه کتاب" داشته باشم .... 

 

یه محیط با دکوراسیون چوبی، دورتا دور کتابخونه، پر از کتاب های مختلف، 

 

میزهای 2، 3، 4 نفره، چند تا هم میز بزرگتر گوشه ها که صدای اونها بقیه رو اذیت نکنه 

 

بالای سر هر میز یه چراغ مطالعه یا چراغی که تا روی میز پایین اومده و برای کتاب خوندن نور مناسب ایجاد می کنه 

 

عطر عود اسپند، یا عطر چای دارچین، عطر قهوه یا عطر های ملایم دیگه بپیچه تو کافه

 

آدم ها بیان تو ... نوشیدنی و خوارکی های سبک سفارش بدهند، در فاصله زمانی حاضر شدن سفارششون، برن توی کتابخانه های دورتا دور مغازه رو چرخ بزنن، یه کتاب بردارند، بشینند، نوشیدنی بنوشند و کتاب بخونند 

 

یه موزیک ملایم مثل آهنگ های لئونارد کوهن، یا حتی موسیقی اصیل ایرانی پخش بشه... 

 

اگر آهنگ درخواستی داشتند، براشون پخش کنم .... اگر کافه بزرگ باشه که توش پیانو می زارم  

 

حتی پشت کافه یه حیاط پشتی کوچولو باشه که وسطش یه حوض و چندین گلدون شمعدونی و گل های قشنگ دیگه باشه .... 

 

اونجا هم میز میزارم، 

 

 حتی توی منو هم برای هر خوراکی به صورت هفتگی یه کتاب مناسب معرفی می کنم  

 

عین اینکه برای  هر نوشیدنی یه کیک پیشنهاد میشه، من هم کتاب پیشنهاد می کنم 

 

.

.

.

 

 چقدر دلم می خواد ....... 

 

مالک و مدیر که سهله، حتی حاضرم نظافتچی چنین جایی باشم 

 

چقدر دلم آرامش می خواد

 

 

نظرات 14 + ارسال نظر
بلندترین سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:01 http://www.bolandtarin.blogsky.com

به یک کارگر ساده بودن در همچین جایی نیاز مندیم

نیازمندیییییییییییییییییییم

1 سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:50


روزی رویاهایمان را زندگی می‌کنیم

نیکادل سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 23:29 http://aftabsookhte.persianblog.ir

سلام فاطمه عزیز
این رویاهای مشترک آدم رو به کنج آرامش سکرآوری هدایت میکنه. انگار که تومار تنهایی رو در هم می پیچه.
ارزوی من هم همین است. من هم دست و دلم به نوشتن نمیره خیلی وقته و البته ... تمام ذرات وجودم حس باختن داره. بغض باختن.
کاش گفته بودی زحمت کشیدی و لینک کردی. الان میرم لینکت می کنم عزیز جان.

سلام به روی ماه شما
این بغض باختن رو نه میشه گریه کرد نه میشه قورت داد .. چی کارش کنیم؟

بید مجنون چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:33

آبجی ما مخلصیم.ارادت داریم.دیدن حضور امثال خودت ما را به بودن در وبلاگستان و یا حتی زیستن ترغیب می کند.حالا شما دیگر چرا در خود فرورفته ای؟

اختیار دارید ... امیدوارم شرایط به نحوی تغییر کند که این حس رخوت و نا امیدی از بین برود...

فشار های روحی این چند وقت اخیر خیلی از من انرژی گرفته اند.. به دنبال رفعشان هستم .. من معمولاً سریغ تغییر مود می دهم

محمد چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 http://www.sabz.parsiblog.com

چقدر زیبا توصیف کردید. یک لحظه احساس کردم توی این فضا قرار دارم. مطمئن باشید یکی از مشتریان دائمی این کافه کتاب خواهم بود. البته اگر پس از مدتی توقیف و پلمپش نکنند!!

کل نکته قضیه همین جمله آخر شما بود وگرنه این رویایی دست نیافتنی است؟

پیانیست چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 15:42 http://baharakmv2.blogsky.com

وای چه رویایی...
دوست دارم بدونم کی میایی و میتونم ببینمت یا نه. تلفنم رو که داری. اقلا بزنگ. مم زمون رو هم هدیه میدم بهت. البته سریش نمیشم. هر جور راحتی. سریش هم سریش های قدیم. خونه خراب میشد این کنده نمیشد...

ای بابا!! برنامه کنسل شد .. همین تهران خراب شده هستیم

منیره پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 http://rishi.persianblog.ir/

در خود فرو رفتن ویروس داره ؟ همه گیره ؟ بابا اینجوری که نمیشه که !!
بالاخره باید کاری کرد . یه کاری نکنیم پاشم بیام همتون رو از خود بیرون بیارم .

والا ویروسش شده یه بیماری مزمن .. هر از چند گاهی اُد (دیکته اش رو بلند نیستم) می کنه ... ولی در مجموع سکوت گاهی لازمه

در ضمن اگر بدونیم شما برای بیرون کشی !!!! ماها تشریف می آورید همچین میریم تو که کسی نتونه درمون بیاره

سوسن پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 21:50 http://sujan.blogfa.com

وااااااااااااای منم همیشه به این فکر میکنم ...کافه کتاب حتی با یه کافه دار در میون گذاشتم که تحویل نگرفت :))

امین شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:08 http://jeninediroz2.blogsky.com/

ممنون از نظر قشنگت
لازن نیست برای نظافتچی شدن دست و پا بزنی
همین که عضو سایتی مثل کتابناک بشی کافی هست
اونجا به طور مجازی همین کارها رو به نوعی میکنی
موفق باشی

امیییییین!!!! چرا آدرس سایتشون رو ننوشتی

ولی خدا وکیلی ... مجازی کی بود مانند واقعی!!!!

میله بدون پرچم شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:50

سلام
یکی از دوستان چند وقت پیش پیشنهاد داد که بزنیم بیرون و این این کار را راه بندازیم... اما توی این مملکت به همین رویایش دلخوش باشیم کافیه! چون سر یکی دوماه تعطیلش می کنند و ما می مونیم و کلی قرض و ...
ولی به هر حال من پایه کار در این مکان هستم حتی با حقوق زیر سه تومان

دقیقاً به همین دلیل هم برای من در حد رویا باقی مونده .. ولی یادم می مونه هر وقت خواستم چنین جای رو افتتاح کنم و براش نیرو استخدام کنم یه آگهی اینجا بدم

در ضمن منظور شما از سه تومن چیه؟ 3 میلیون تومن؟

NiiiiiZ دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 http://taktaazi.blogfa.com

این نوشته تونو خیلی دوست داشتم!

باعث افتخار بنده است

امین سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:25 http://jeninediroz2.blogsky.com/

سلام
سایت معروفی هست
تو گوگل می نوشتی کتابناک متوجه میشدی

www.ketabnak.com
درضمن مجازی خیلی بهتر از واقعی هست من هیچ وقت نمیتونم برخی نظرات بی پرده رو که تو دنیای مجازی میدم تو واقعی بگم
توش همه جور کتابی داره عضو شدن توش هم راحت هست یه ایمیل تائید میکنی تمام
بعد کتاب های مختلف را نگاه میکنی و نظر میدی تو قسمت های سمت چپ هم کتاب های مورد بحث و برتر هفته هم می نویسه
من ازش خیلی راضی ام اگر دوست داشتی عضو شی برو حداقل میتونی کلی کتاب مجانی دانلود کنی
سوالی هم پیش اومد من در خدمتم
موفق باشی

میله بدون پرچم یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:54

سلام
آره دیگه میلیون!

بله بله ... من با حقوق 500 تومن هم راضیم اونجا کار کنم ... شما ماشالا چه کارمند گرون قیمتی هستید

یاسمن جمعه 17 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:20

وای خدایا...
گاهی حس می کنم من توام و تو منی
به همین سادگی

موافقم ... موافقم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد