مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

از این حصار خسته ام!!!!!

 

سردرگمی دارم. بزرگترین سردرگمی اَم در مورد کار است. زمانی برای دستیابی به آنچه برابری زن و مرد می نامیدم و اینکه نشان دهم زنان در صورت داشتن فرصت برابر با مردان می توانند همانند آنها بلکه به‌تر و مفید تر فعالیت کنند، در انجام کار حرفه ای همیشه سعی کردم بهترین باشم. از شرایط سخت نترسم و پا پس نکشم. 

 

الان بعد 7 سال کار کردن،‌واقعاً خسته ام. زمستان سال 88 بر اساس معیارهایی که برایم ارزش بودند، قید حقوق بالا و کار کم محل کار قبلی را زدم و به تیمی پیوستم که نتیجه کارش در گرو تلاش فردی و گروهی افراد بود.در این یکسال و نیم بنا به دلایل متعدد از جمله کم تجربگی ما کسب و کار ما رونق نداشت و علی رغم تلاش های زیاد روزگار را به سختی گذرانده ایم. 

  

در این مدت همه جوره پای هر آنچه اتفاق افتاد ایستادم. باور داشتم و دارم که کسب در آمد حلال سخت است ولی به آنچه به دست می آید می ارزد 

 

اما حالا به قول خودمان" بُریده ام". شرایط اقتصادی و زندگی متأهلیی که بر پایه در آمد هر دو نفر بنا شده است و فواصل طولانی دریافت حقوق‌ ادامه این روند رو برام سخت کرده است. 

  

به غیر از مباحث مالی، گاهی احساس می کنم کار تمام وقت که که منجر به رسیدن یک جسم خسته به خانه می شود و فشارهای عصبی و روحی ناشی از شرایط کار، مرا از آنچه خودم حس زنانگی می نامم دور کرده است 

 

هروقت پا به درون خانه می گذارم سعی می کنم هر آنچه در طول روز  اتافق افتاده را فراموش کنم و با لب خندان و آغوش باز در کنار کاوه باشم، اما توان فیزیکی من در همه این چند سال علی الخصوص سال گذشته به شدت افول کرده است. بسیاری از روزها ساعت  8 شب به بعد به خانه می رسم و به قدری خسته ام که انجام امور شخصی خودم هم ناتوانم.

 

با وجود درک متقابل من و کاوه از این شرایط و عدم انتظار کدبانو گری از من، هر روز خودم را قضاوت می کنم که آیا واقعاً یک زن باید همانند یک مرد کار کند؟  

 

زمانی بود که انجام کارهای خانه را پوششی بر روی توانایی هایم می دیدم که مانع از رشد اجتماعی من می شود، اما اکنون که آرامش درون خانه برایم از همه چیز اهمیت بیشتری دارد باید باز هم به همان میزان فعالیت بیرون از منزل داشته باشم؟ 

  

بعضی اوقات تصمیم میگیرم قید کار تمام وقت را بزنم و به کار پاره وقت روی بیاورم. اما تصمیم گرفتن و ایجاد تغییر واقعاً دشوار است. 

 

گمان می کنم علت این دشواری چند عامل مختلف است: 

 

1- ترس بنیادینی که اکثر فرزندان خانواده های کارمند از قطع شدن حقوق دائمی دارند (هرچند که در مورد من در واقعیت این اتفاق افتاده اما در درونم این ترس همچنان وجود دارد) 

 

2- عدم پذیرش این واقعیت که زن در نقش همسری ناگزیر از توجه بیشتر به امور خانه است و عدم توجه به آنهامی تواند بنیان های خانواده را تحت تأثیر قرار دهد.  

 

زمانی عقیده داشتم میزان بروز تغییر در فرهنگ خانوادگی ما هنوز با میزان رشد اجتماعی و فرهنگی زنان نبوده است. به عبارت دیگر مردان ما علی رغم اینکه به همکاری زنان خود در تأمین نیازهای مالی خانواده باور دارند اما از سوی دیگر هنوز هم فعالیت های منزل را وظیفه مشخص زن خانه می دانند که باید علی رغم همه فعالیت هایش، آنها را با نحو احسن انجام دهد.  

این امر واقعیت دارد اما نمی تواند 100% بار این قضیه را به دوش بکشد. الان بر این عقیده ام که زن نباید برابر با مرد مسئولیت مالی زندگی را به دوش داشته باشد. بهتر است بخش عمده ای از آن را واگذار کرد و جسم و روح خودش و آسایش خانواده اش را نیز مد نظر داشته باشد و به اندازه ای که استقلال مالی نسبی برای خود فراهم نماید به کار و فعالیت بپردازد. 

 

البته این مسأله تنها برای زنانی صدق می کند که همسرانشان نیز موقیعت اجتماعی نسبتاً مناسبی دارند و از سوی دیگر در شرایطی نیستند که به طلاق و جدایی بیاندیشند. چرا که اگر به هر دلیلی زن ناچار باشد به فکر گذران زندگی خود به تنهایی باشد ناچار است که استقلال مالی خود را به صورت کامل ایجاد نماید تا ترس از بی پناهی یا مشکلات مالی او را وادار به ادامه یک زندگی فنا شده ننماید.

 

من خود به این باور رسیده ام که زن نیازمند آن است در فعالیت های اجتماعی حضور داشته باشد و از توانایی هایش استفاده کند اما بهتر است این حضور تا حدی باشد که لطافت و زنانگی زن را در حاشیه قرار ندهد.   

 

ولی گذشته همه این شرایط بزرگترین مانع من برای تصمیم گیری نهایی، شخص خودم هستم که نمی توانم قبول کنم علی رغم همه سختی هایی که برای تحصیلات و کسب تجربه و سابقه کار عالی برای خودم انجام داده ام اکنون فعالیت هایم را محدود کنم. شاید یک حس کمال طلبی

 

از این حصار خسته ام ...  

 

به قول حضرت حافظ: نو خود حجاب خودی //////////// حافظ از میان برخیز

 

 


پس نوشت: می خواستم اضافه کنم خدا رو شکر می کنم آقایان دور و بر من همیشه جزو انسان‌های شریفی بودند و هستند که دیدگاه جنس ضعیف به زن ندارند و همواره من از پشتوانه حضور آنها برای همه فعالیت های اجتماعی بهره برده ام.  

 

اما به قدری در محیط جامعه با برخوردهای مرد سالارانه مواجه شده ام که همواره دنبال اثبات غلط بودن این تئوری ها بوده ام و دقیقاً به همین دلیل بوده که  من از روش‌ها و رفتارهای زنانه پرهیز کرده ام و الان به قول یلدا حس زنانگیم رو له شده می بینم.  

 

گاهش فکر می کنم اگر جامعه من، من رو به عنوان یک زن با همه خصوصیت های زنانه، از زیبایی و دلربایی گرفته تا قدرت و هوش و شهود زنانه و حتی ضعف های فیزیکی می پذیرفت بدون اینکه برچسبی به من بزنند، من این توانایی رادر خودم می دیدم که قدرتمند ولی زنانه در جامعه فعالیت کنم 

نظرات 15 + ارسال نظر
مهدی‌یار چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:55 http://siiedmahdi.parsiblog.com/

با سلام و تقدیم احترام؛‌به نظر من کمال، منحصرا در اشتغال بیرونی زنان نیست. علم به خودی خود ارزشمند است نه به خاطر این که وسیله‌ای شود برای درآمد بیشتر. مطالعه حتی برای زنانی که خانه دار هستند کمال زا است. لزومی ندارد که حتما شاغل باشند تا بگوییم به کمال رسیده اند.
زن از دید اسلام بیش از آن که یک نیروی اقتصادی باشد، یک نیروی تربیتی و فرهنگی است. ظهور و بروز فرزند سالم بر دو رکن استوار است: 1. تأمین معیشت فرزندان 2. تربیت صحیح فرزندان. از دید اسلام فراهم ساختن رکن اول بنا بر دلایلی به عهده ی مرد است و فراهم ساختن رکن دوم به زن سپرده شده است. لذا امام خمینی می فرماید: از دامن زن مرد به معراج می رود. اسلام تأکید دارد که مادر به طور ویژه باید نیازهای تربیتی و عاطفی فرزندان را در محیط گرم خانواده فراهم کند. متأسفانه در جامعه ی کنونی، مادران تبدیل شده اند به ابزار و وسیله ای برای کسب درآمد بیشتر. امروزه "برخــــــــــــــــــــــی" مادران و دختران جوان، خدمتکار پدران و شوهرانی هستند که با کمال بی رحمی و بی غیرتی به خاطر کسب درهم و دینار بیشتر وارد فضای کار می شوند. وقتی مادر به جای خدمت، تربیت و محبت به فرزند، در بیرون از خانه کار کند، طبیعی است که فرزندان دچار کمبود محبت شوند و با جلوه گری و خودنمایی در خیابان ها گدایی محبت کنند. طبیعی است که نسل بعدی از تربیت سالم برخوردار نباشد. سؤال من این است که ای مادر! شما که به فکر خدمت به جامعه هستی، چه کسی باید به فرزند و شوهرت خدمت کند؟ گناه این فرزند و شوهر چیست که باید در نهایت روز با زنی خسته و افسرده روبه رو شود؟ یکی از عوامل خیانت شوهران این است که شب، با زنی افسرده و خسته روبه رو می شوند که هیچ حس و حالی برای آرام کردن شوهر خود ندارند. این توهم ایجاد نشود که بنده مطلقا کار خانم بیرون از خانه را مردود می دانم. ضرورت دارد در برخی شغل ها زنان حضور داشته باشند. مثلا: معلم زن برای مدارس دخترانه یا استاد دانشگاه زن برای دانشجویان دختر، پزشکان اختصاصی بیماری های زنان، اشتغال زنان بی سرپرست، اشتغال در کارهایی که با روحیات زنانگی سازگاری دارد مثل کارهای هنری، تألیف، پژوهش و... . البته از دید اسلام، حضور زن در جامعه نباید شوهر داری و تربیت فرزند را کم رنگ کند. حضور زن در جامعه، دانشگاه و... هیچ اشکالی ندارد. زن دارای دو جنبه است: 1) جنبه ی انسانیت 2) جنبه ی جنسیت. اسلام با حضور جنبه ی جنسیت زن در جامعه به شدت مخالف است؛ ولی شدیدا طرفدار حضور جنبه ی انسانیت زن در جامعه است. متأسفانه شغل های پیشنهادی در جامعه ی ما برای بانوان عزیز ناظر به جنبه ی جنسیت است نه انسانیت. برای اثبات این مدعا می توانید به آگهی های استخدام مراجعه کنید: خانمی با چهره ی زیبا، خوش کلام، کمر باریک، و... . علاوه بر این که زن، نسبت به مرد شکنندگی بیشتری دارد و محیط خشن بیرون جسم و روح او را پیر می‌کند. تا آن‌جا که می‌بینید پس از چند سال اشتغال، دیگر از طراوت و شادابی جوانی در چهره‌اش اثری نیست. این مشکل وقتی حادتر می‌شود که شوهر آن زن نیازمند طراوت و شادابی زن خود باشد.
نمی‌دونم چه‌قدر تونسته باشم کمک کرده باشم بهتون. اما نظر نهایی من در مورد اشتغال زنان همین است. امیدوارم این نکات بتونه در تصمیم‌گیری‌تون مفید باشه.
ملتمسیم به دعا

بحث خستگی روحی و جسمی را تا حدی موافقم و توی بلاگ هم اشاره کردم

والا من با این دید مطلق شما در مورد نگاه جنسیتی به زن اصلاً موافق نیستم. من 7 سال است توی محیط های مختلف کار کرده ام و درتمام این سال ها روابط بسیار ساده و سالمی هم با همکاران آقا هم داشته ام. اما هیچ گاه ایم برخورد جنسیتی برای من پی شآمد هاست.
چنین مساولی وجود دارند ولی اینقدر هم وضعیت ما بد نیست که شما تصویر می کنید.

در ضمن یک نکته دیگر هم اینکه اینکه می فرمائید پدران یا شوهرانی که با نهایت بی غیرتی و ... این جمله هم افراطی است. چون هم پدر و هم همسر من از داشتن زن خانه دار گریزان بودند چون این باور رو داشتند و دارند که حضور زن در احتماع نه تنها به وضعیت معیشتی خانواده کمک می کند بلکه آگاهی برای او به ارمغان می آورد و می تواند به ترتبیت فرزندان کمک کند.

پیانیست چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:20 http://baharakmv2.blogsky.com

من همیشه این حس دوگانه رو تجربه میکنم. مواقعی که از محیط کارم راضی نیستم میگم زن باید بشینه تو خونه و براش بیارن اینم بخوره و بهترین فضا رو برای همسر و فرزندانش فراهم کنه. ولی وقتی محیط کارم عوض میشه و بهم خوش میگذره دو دستی میچسبم به کار و خیلی حال میکنم از کار کردن و چند ساعت قبل از ساعت کاریم میرم سر کار. بستگی داره. رضایت شغلی خیلی خیلی مهمه و از میزان حقوق و مزایا خیلی مهمتره. توضیح این که من هر سال مدرسه ام عوض میشه.

میله بدون پرچم پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:09

سلام
یعنی الان کاملاً از این کار ناامید شدید؟ فکر کنم با این تجاربی که داشتید بتوانید بر بی تجربگی های سابق فایق شوید... کار جدید همیشه اوایلش این طوره... باید صبور بود ...
(یک آدم بیرون گود)!

سلام

حرف شما رو قبول دارم. یه کم صبرم کم شده.

مهدی‌یار پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 http://siiedmahdi.parsiblog.com/

با سلام و تقدیم احترام؛
1. به عنوان یک برادر کوچک خواهشم اینه که مطالبم رو با دقت مطالعه کنید. چون دید من مطلق نبود. هم جنسیت را مطرح کردم و هم انسانیت. حضور جنسیتی را رد و حضور انسانیتی را تأیید کردم. همسر بنده در یک دانشگاه مختلط، دانشجو است و خود بنده هم برای دانشجویان دختر تدریس داشته ام و با خانم‌ها، کارهای مشترک انجام داده‌ام. اما هیچ‌گاه اجازه نداده‌ام در محیط کاری من زنان، جنبه‌ی جنسیتی خود را بروز دهند. پس روابط ساده و سالم را بنده منکر نیستم. الآن همین رد و بدل کردن کامنت بین من و شما یک نوع رابطه‌ی سالم است که در قالب انسانیت می‌گنجد نه جنسیت. مرادم از جنبه‌ی جنسیتی، لزوما تجاوز جنسی نیست. بلکه مراد استفاده‌ی ابزاری مردان از زنان است. مثلا نگاه آلوده به اندام زنان، یا شوخی‌های جلف، یا عشق و محبت کذایی، لذت کلامی، بهره‌کشی از جسم زیبای زنان برای جلب مشتری و... . به گمانم شما هم در این نکته بامن هم عقیده باشید.
2. شما نمی‌توانید منکر این شوید که برخی پدران و شوهران از روی بی‌غیرتی رضایت می‌دهند به اشتغال دختران و همسران خود به شغلهایی که جنبه‌ی جنسیتی دارند نه انسانیت. وقتی در فلان آگهی استخدامی می‌نویسد به یک زن کمرباریک با چهره‌ای زیبا و... نیازمندیم، آیا شما باز هم نمی‌پذیرید که برخی شغلهای پیشنهادی برای زنان، جنبه‌ی جنسیتی دارد؟ طبیعتا مردانی که راضی می‌شوند به اشتغال این‌چنینی زنان و دختران خود، بی‌غیرتند.
3. بنده منکر حضور زن در جامعه نبوده‌ام. حضور انسانیتی -و نه جنسیتی زن- در جامعه باعث آگاهی و به تبع آن تربیت فرزند سالم می‌شود. البته حضور زن در رشته‌هایی خاص کمک می‌کند به تربیت بهتر. مثلا زنی که در رشته‌ی فیزیک درس می‌خواند برای تربیت بهتر فرزند نیازمند مطالعاتی غیر درسی است. چون در فیزیک به زن یا مرد مهارت زندگی کردن نمی‌آموزند. پس هر حضوری هم به تربیت فرزند کمک نمی‌کند.
4. در مورد افراط: مشکل این است که ما بر روی ملاک‌های خط تعادل به توافق نرسیده‌ایم. لذا هرکس خود را حد وسط قرار می‌دهد و بقیه را تندرو یا کندرو می‌پندارد. در مورد بحث ما از کجا معلوم که بنده افراطی هستم و شما در خط تعادل؟ شاید این معادله برعکس باشد و شما کندرو و تفریطی باشید؟ بنده ملاک تعادلم را از دین می‌گیرم. شما ملاک تعادل را از کجا می‌گیرید؟ پاسخ به این سوال مبنایی خیلی از شبهات را می‌زداید.
منتظر جوابتون می‌نشینم.
هیچ دعا کننده‌ای بی‌بهره نیست..... پس التماس دعا

ناشناس پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:11

همونطور که در اول مطلبتون اشاره کردین شما برای اینکه خودتون رو ثابت کنید به کار بیرون روی آوردین این حس از القائات فمینیسمه که بر روح زن امروز این سرزمین سیطره داره .زنانی که می خوان مثل مردها باشن این یه تفکر انحرافیه زنها باید خودشون باشن بر خلاف اون که فمنیستها تبلیغ می کنن زنان در خانه از منزلت بیشتری برخوردار هستن . این حق یک زنه که در خانه کد بانو گری کنه .مردان ته دلشون از اینکه زنانشون کار کنن و کمک خرج خونه باشن راضیی هستن. برخلاف اون چیزی که خانمها می پندارند و برای همین هم بیرون کار می کنن و خودشونو خسته می کنن به نظر من امروز زنهایی که خانه داری می کنن تیز هوش ترن که البته مشکلات اقتصادی بحث دیگری می طلبه.

۳ جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:04

ما هم دو نفر شاغل بودیم البته من چون کارم شیفتی بود یک مقدار از مسئولیت منزل را هم در زمانی که حاج خانم سرکار بود بعهده می گرفتم ولی از نظر مالی و زندگی خیلی عقب تر از همکارانی هستم که خانم هاشون شاغل نبوده اند چون زن شاغل جلو فعالیت بیرونی مرد را سد میکند و از طرفی سطح توقع هم بالا می رود . خوشبختانه الان که او باز نشست شده و منهم دیر به فکر فعالیت بیرون افتادم بعلت همان شرایط گفته شده وضعیت زندگی مان الحمدالله خیلی بهتر شده ولی حالا حالا نمی توانم خسارت به بار آمده چندین سال کار مشترک را جبران کنم چون هم ریسک نمی توانم بکنم و هم بالاخره سنی از من گذشته است
به خاطر این است که بهتر است مسئولیت کار را بدوش آقای خونه بگذاری و خود هم به وظیفه اصلی ایجاد محیطی آرام پسنده کنی

من منظور شما رو از اینکه جلوی فعالیت بیرونی مرد را می گیرد متوجه نمی شوم.

راستش ما اگر جفتمون کار نکنیم زندگیمون واقعاً نمیگذره. درسته دریافتی من دیر و زود داره ولی سوختو سوز نداره و ما هم با برنامه ریزی جفت و جورش می کنیم. ولی اصلاً با این ایده شما موفق نیستم

در مورد سطح توقع، تا حدی با شما موافقم. ولی در مورد من به صراحت صدق نمی کنه

نادی جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:02 http://ashkemah.blogsky.com

سلام
دوستی دارم که بیش از 10 سال کار می کند ازدواج هم نکرده است. اما بعضی اوقات که با من در دل می کند می گوید که احساس می کنم زنانگی ام را از دست داده ام. دوست دیگری دارم که او هم مجرد است و از خودش و همکارانش می گوید که همه منتظرند تا ازدواج کنند تا دیگر مجبور به کار کردن نباشند
اما به نظر من زن به وسیله کار کردن زن در اجتماع حضور دارد. شاید بهتر باشد که بین این دو تعادلی ایجاد کنی. چون به هرکدام که بیشتر از توانت بپردازی خسته و دلزده می شوی.
کار کردن زنان در محیط خارج از خانه به روحیه انها هم مربوط می شود. برای مثال من خودم روحیه ای دارم که نمی توانم در خانه بمانم . هرچند برای یک فرد خسته ، خانه نشستن بهترین آرامش است.
با کامنت اقای مهدیار هم مخالفم.
به عنوان مثال مادر من شاغل بود و در مقطعی برای کارهای خانه مستخدم داشتیم. در زمانی دیگر پدرم برای مدتی کارش را ازدست داد و مخارج ما توسط مادرم تامین می شد. من این حرف اقای مهدیار را قبول ندارم. بهر حال مشکلات پیش خواهد امد و نمی تواند مردی را به دلیل بی پولی سرزنش کرد.
همین الان هم بعضی هفته ها که پدرم با خرج زیادی روبرو شده من قسمتی از هفتگی ام را از مادرم می گیرم. و این کار را بدون این که پدرم متوجه شود انجام می دهد.

به نظر می رسه خانم ها بهتر منظور من رو متوجه شده اند.

البته جناب میله هم نکته خوبی رو اشاره کرده. ئلم نمی آید حالا که امید به نتیجه بیشتر شده بخوام دست بکشم

بلندترین دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:02 http://www.bolandtarin.blogsky.com/

عزیزدلم به معنای واقعی کلمه درک می کنم چی میگی آقایون حتی اگه حرفاشون منطقا هم درست باشه قلبا درست نیست واسه همینه که شاید سوتفاهم پیش بیاد ولی ماها من و تو خیلی های دیگه اون زنانگی روازدست دادیم دردمن شام شب و گردگیری روزانه و خرید اول صبح نیست دردمن یه جورلطافتیه که باید لهش کنیم تابتونیم بمونیم هرچیزی خلاف طبیعت خودش که بره به بن بست میرسه باطبیعت نمیشه جنگید وخیلی از کارهایی که مامی کنیم خلاف طبیعتمونه البته گفتنش خیلی راحتترازپذیرششه وقتی موقع درس خوندن این چیزهامهم نبود وفقط کنکوربودکه سرنوشت هارومشخص می کرد...
نمی دونم واقعا نمی دونم فقط دلم نمی خواد زنی باشم که مثل مردها زندگی می کنه

شاید یه دلیل بزرگش این باشه که توی جامعه باید هِی خودمون رو اثبات کنیم. هِی نشنون بدیم که قوی هستیم، کم نمی آریم وگرنه به لوس بودن و نا توان بودن و خنگ بودن محکوم می شیم

پیانیست جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:19

کجایی؟ دفاع کردی؟

سلام. دفاع کردم. کلی حرف دارم برای زدن ولی توان نوشتن ندارم. کلمه کم دارم

ثنا شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:28

منم با این ۲ گانگی در گیرم. همسر من هم از زن خانه دار گریزان است. موقعیت اجتماعی و مالی عالی ای دارم. ولی چند وقت است بریدم. دلم میخواد برم یه جایی که چند وقت بی دغدغه باشم . هر روز صبح با هزار ناله نفرین به خودم میام بیرون

سلام. خوش اومدی

این موقعیت اجتماعی و مالی هست که آدم رو گرفتار می کنه

امین شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:57 http://jeninediroz2.blogsky.com/

سلام
در هر حال زندگی ادامه دارد
خوش باشی و برای زندگی مبارزه کن

گمنام شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:09 http://shahidtaheri.blogfa.com/

بزرگترین نقش زن ایجاد ارامش و تربیت فرزندانه متاسفانه ما به اسم مدرنیسم رفاه حقوق برابر و غیره زن را از نقش خودش خارج کردیم و فکر کردیم این بهترین راهه اما نسلی رو داریم بزرگ می کنیم که از تربیت و محبت و ریشه خانوادگی بی بهرست و حالا این اغاز راه تاریکه

بهتر نیست بگید زنان به خاطر احقاق حقوق طبیعی و اجتماعی خود در جامعه به این شرایطافتاده اند؟

من به اسم مدرنیسم این کار رو نمی کنم. اگر به پی نوشت توجه کنید دلایل خودم رو ذکر کرده ام.
به نظر من در مورد بسیاری از زنان فعال و اجتماعی ما این دلایل صدق می کند

کما اینکه بسیاری از زنان قید تأهل را زده اند و به کسب و کار می پردازند تا نیاز میل به موفقیت اجتماعی و تأثیرگذاری مستقیم در جامعه را در درون خود ارضا کنند

البته زیاده روی هم پسندیده نیست.

منیره سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:07

آدما با هم فرق دارن . زنها هم با هم فرق دارن شاید زنی مثل من تو دلش خدا خدا میکرد شوهرش بگه تو بمون بشو خانوم خونه . مدیر خونه . بیرون با من خونه با تو . برای همین نه تنها ناراحت نبودم خوش حالم بودم . چون می دونستم نمی تونم مثل همسرم پول در بیارم (هزار سال ) اونم نمی تونه مثل من مدیریت کنه (منیریت ) خب این یک زندگی مسالمت امیزیه . اما اگه مجبور باشی خونه بمونی به امر همسر یا نا امنی در محیط کار قضیه فرق میکنه . من قبول ندارم اجتماع زن رو فقط با کار صلا می زنه . اگه زن ها از تجملات مرسوم تهوع اور (ببخشید ) کم کنند می تونن برای شرکتشون تو اجنماع هزینه کنند (اون موق ع ها الان که دیگه نونم گرون شده !!!) بودن تو اجتماع برای من هزینه داشته . از خرجای دیگه زدم به این خرج رسیدم و خودم رو تو اجتماع تا جایی که اجتماعم اجازه می داد نگه داشتم (خلخال و نشتا رود چه اجتماعی داشت مثلن ؟) از وقتی اومدم اینجا فهمیدم حق کاملن با من بود . مرد خانه دار اینجا یک شغل محسوب می شه (هاوس من ) وقتی زن بتونه پول بیشتر در بیاره ترجیحن می ره سر کار و مرد خانه داری میکنه (بچه داری آشپزی خرید و ... ) واقعن توانایی زن اجازه همه با هم رو نمیده . نیمه وقت فکر خوبیه . مگر اینکه همسرمحترمت پا به پا در خانه همراه باشه ..پیروز باشی .

می دونی منیره جون، من همیشه سعی کردم حد وسط رو بگیرم جوری که هم زنانگی حفظ بشه هم در اجتماع باشم اما الان راضی نیستم

شاید هم در من چیز دیگه ای هم هست که نمی دونم

مامان مانی چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:55

در جامعه ای که اگر زنی شوهرش رو از دست بده همه ی دارایی شوهرش به بچه هاش می رسه منهای 1/8 از کل داراییش ( که تازه این هم فکر می کنم قانون جدید باشه و گر نه قبلاً 1/8 از ساختمان و اشجار شوهربوده) به زنش می رسه و بچه از همان لحظه فوت همسر می تواند مادر خودش رو بعد از سالها زندگی و زحمت برای زندگی مشترک از خانه ی متعلق به خودش دور کنه، در جامعه ای که قوانینش بچه ی زن رو که اگر نگوییم از 50% بیشتر (به دلیل زحمات فراوان برای او) اما 50 درصدش به او تعلق داره اما در لحظه فوت و یا جدایی از همسر همه اش را متعلق به مرد و جد پدری میدونه، در جامعه ای که مردان (عموماً) جهت واگذار کردن جزئی از اموال خود به زن خود طفره می رود و حتی علناً آن را حق زن نمی دانند و حق او را فقط استفاده از آن اموال آنهم تا وقتی که مرد خانواده حضور دارد می داند، در جامعه ای که کار و بار زن را در زندگی فقط شام و ناهار درست کردن و رسیدگیِ جنسی به شوهرش می داند، در جامعه ای که زن حتی برای دیدن خانواده ی خود(پدر و مادرش) باید اجازه شوهرش را داشته باشد و شوهر می تواند این اجازه را به او ندهد ، در جامعه ای که مهریه را برای زنان انکار می کند و مطالبه ی حتی همان مقدار جزئی که به قول بعضیها در اسلام آورده شده را زشت می داند ( یعنی زنی که مهریه اش را از شوهرش در طول زندگی مشترک بخواهد در نظر عموم تبدیل به یک دزد غارتگر اموال شوهر می شود) و .... که واقعاً از نوشتن بسیاری از آنها شرم دارم ، مشخص است که مردان این چنین حقایق را بر عکس جلوه می دهند برای بیشتر کردن حقوق خود که واقعاً همین اتفاقها و همین کوتاه آمدن زنها در مقابل چنین دست درازیهایی باعث به وجود آمدن بسیاری از قوانین فوق الذکر شده است.

اصلاً با صحبتهای جناب مهدی یار موافق نیستم . هر چند که بنده خودم شاغلم، بچه دارم و از همان ابتدای آشنایی با همسرم همیشه و همه جا پشتیبان او بوده ام علی الخصوص از جهت مالی و می توانم بگویم تا کنون حتی قرانی از مال دنیا که متعلق به خودم باشد ندارم .البته مطمئنا من هم کم و کاستی هایی در زندگی مشترک داشته ام که شوهرم همیشه دلیل آنها را درک کرده همانطور که من بسیاری از کم و کاستهای زندگیم را از طرف شوهرم درک کرده ام. ما یار و یاور هم هستیم نه زن و مردی که هر کدام وظیفه ای برایش تعریف شده . من فکر می کنم زن باید و باید در جامعه حضور داشته باشد چون این باعث تجربه ی دنیایی دیگر می شود و این هم او را در جهت بهتر پیش بردن زندگی مشترک یاری می کند. هر چند که ممکن است گاهی کم و کاستهایی هم پیش بیاید که این موضوع را خانواده باید درک کند و زندگی با همکاریِ هم پیش برود مثل بسیاری از کم و کاست های دیگر که زن وظیفه دارد خانواده و به خصوص همسرش را درک کند.
البته بسیاری از زنان بنا به خواست خودشان دوست ندارند بیرون از خانه حضور داشته باشند که این به خودی خود محترم است اما این نباید باعث به وجود آمدن شبهه شود که آنان در زندگی خانوادگی خود لزوماً موفق هستند، چه بسا بسیاری از زنان جامعه ی ما به خاطر احساس مسئولیت و غیرتی که در خود احساس می کنند با تمام مشکلات و خستگیهای بیرون از خانه کنار می آیند اما در عین حال مادر و همسران بسیار خوبی هم برای خانواده ی خود هستند.

سلام
من با تمام حرف های شما موافقم. کما اینکه چندین دفعه هم در متن نوشته ام اکثر زنان به دلیل رهایی از فشارهای اجتماعی مردسالارانه به این شدت خودشان را درگیر کار می کنند تا به آنچه استقلال نامیده شود برسند.

بیشتر منظور من از نوشتن این متن این بود که بگویم کاش جامعه ای داشتیم کهزنان را به صورت زنانه اش می پذیرفت نه اینکه برای پذیرش او، کلی شرط و شروط برایش قائل شود

محمد رضا ابراهیمی دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:49 http://www.golsaaa.blogfa.com

سلام بر شما
خیلی زیبا این مساله رو (کار زنان) واکاوی کرده بودید
بعد از چهار سال که همسرم وضعیت شما رو داشت و سخت کار می کرد با ورود بچه و باردار شدن دیگه تحمل این وضع رو نداشت و دست از کار کشید. بسیار راضی هستم چون تربیت بچم نه به دست مربی مهد که به دست مادری عاشق صورت می گیره.
روزی دست خداست باور قلبی دارم.

مادر بودن خودش یک شغل تمام وقت است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد