مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

مکاشفات یک لیلی گمنام

اینجا خودِ خودم هستم

میان نوشته 1

سلام   (این یک میان نوشته است.)

 

بعد از یک سفر چهار روزه به شیراز و مستی در هوای حافظ و سعدی و بهار نارنج و فالوده، آمدم که از همه دوستان جدید تشکر کنم. امیدوارم ناامیدتون نکنم 

 

فقط می خواستم بگم من با توجه به محدودیت زمان و مشغله فراوان شایدنتوانم  تند تند بنویسم یا حتی به نوشته های همه دوستان سر بزنم. (هرچند خودم میدونم وقتی اعتیادم شدید بشه زیاد زیاد سرمی زنم). پس تا زمانی که من برنامه مرتب برای خودم درست کنم، از حضور کمرنگ من ناراحت نشوید و به حساب کم سعادتی بگذارید نه بی معرفتی (به خصوص، دوست پیشکسوتم بید مجنون)

 

در یک کلام: سعادت کرچه کم رنگ است اما ....... ارادت همچنان باقیست

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:30

سلام. خوش گذشت؟ امیدوارم همیشه خوش باشید.
مازندرانی هستید؟ مت نیستم ولی دارم یواش یواش مازندرانی میشوم.
هر کجا هستم باشم. آسمان مال من است...

آره .. خیلی جای همه خالی بود. واقعاً واقعاً خوش گذشت

داستان تکراری چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 http://baharakmv2.blogfa.com

من بودم یادم رفت اسمم را بنویسم.

بید مجنون پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 00:53 http://fenap.blogsky.com

سلام

سعی کنید ابتدا جدی اش بگیرید و بعد کم تر سر بزنید.این طور تا حدودی وبلاگ جای خودش را پیدا می کند.البته می دانم اعتیاد پیدا کنی زود می آیی،مثل قدیم ها !

چشم استاد!!! (به یاد آقای سالینیکس عزیز)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد